این مقاله به بررسی لیستی از بهترین فیلم های تاریخ سینما می پردازد که توسط Screen Rant گردآوری شده اند و شامل آثاری کلاسیک و مدرن از ژانرهای مختلف برای هر علاقه مند به سینما است.
این ها لیستی از بهترین فیلم های تاریخ سینما هستند، طبق ارزیابی Screen Rant. از Pan’s Labyrinth گی یرمو دل تورو گرفته تا تریلر کلاسیک Rear Window آلفرد هیچکاک، با موش های کارتونی، گانگسترها و ابرقهرمان ها در این بین، این فهرست یک لیست عالی برای فیلم بین های نوپا یا برای تیک زدن فیلم های ضروری است.
تصمیم گیری درباره بهترین فیلم های تاریخ سینما به تعادلی بین ترجیحات عینی و ذهنی نیاز دارد، که می تواند برای متخصصان صنعت و تماشاگران عمومی متفاوت باشد. چیزی به اهمیت بزرگترین فیلم های تاریخ نیازمند تفکر پیشرفته ای است، فراتر از نظر یک نویسنده واحد. با در نظر گرفتن این موضوع، رتبه بندی Screen Rant نمرات منتقدان و نظرات دوستداران فیلم را گردآوری کرده تا فهرست قطعی از پرامتیازترین فیلم های تمام دوران را تهیه کند.
The Grapes of Wrath (1940)؛ نگاهی به گذشته در بهترین فیلم های تاریخ سینما
یک لحظه فوق العاده مهم در تاریخ ایالات متحده آمریکا، The Grapes of Wrath در سال 1318 (1939 میلادی) به عنوان رمان برنده جایزه پولیتزر جان استاین بک آغاز شد. یک سال بعد، اسطوره سینما جان فورد کارگردانی اقتباسی را بر عه گرفت که هنری فوندا در نقش تام جود، زندانی تازه آزاد شده ای که پس از اینکه رکود بزرگ مزرعه و معیشتشان را از آن ها می گیرد، خانواده اش را در سراسر ایالات به کالیفرنیا هدایت می کند، به ایفای نقش می پردازد.
یکی از بزرگترین فیلم های واقع گرایانه ساخته شده در تاریخ، این اثر می تواند در لیست بهترین فیلم های تاریخ سینما جای گیرد. برداشت فورد از این رمان، نگاهی فراموش نشدنی به دورانی تاریک در اوایل تاریخ کشور است، که با بازی های عالی – به ویژه از سوی فوندا – و یکی از اولین نمونه هایی که هالیوود بستری را برای صدای طبقه کارگر فراهم کرد، تقویت شده است.
The Devil Wears Prada (2006)
تعریف The Devil Wears Prada دشوار است، چرا که گاهی اوقات به نظر می رسد انرژی یک کمدی رمانتیک عالی را دارد، اما عاشقانه بودن بسیار دور از طرح اصلی این فیلم نمادین دهه 2000 است. در عوض، فیلم به صنعت مد، زنان جاه طلب و فداکاری هایی که برای موفقیت انجام می دهند، و به دوستی های زنانه (حتی اگر در ابتدا اصلا دوستی نباشند) می پردازد.
این فیلمی است که به راحتی قابل دسته بندی نیست زیرا از قوانین درام پیروی نمی کند، با سبکی و درخششی که بیشتر به کمدی می خورد، اما بیش از حد جدی است که واقعا کمدی محسوب شود. در عوض، کاملا مستقل عمل می کند – و برای اینکه دقیقا می داند چیست و از آن عذرخواهی نمی کند، خیره کننده است. میراندا افتخار می کرد.
The Devil Wears Prada همچنین تاثیری ماندگار و چشمگیر بر فرهنگ عامه گذاشته است – نامزد دو جایزه اسکار شد، توسط The Simpsons و The Office تقلید شد، و حتی در سیاست نیز به آن اشاره شد، زمانی که سناتور اِمی کلوبوچار در تلاش برای نامزدی ریاست جمهوری دموکرات ها، با میراندا پریستلی مقایسه شد.
این فیلم در زبان فرهنگ عامه میم ها و گیف ها ریشه دوانده و به تصویری تعیین کننده از رئیس های بیش از حد سخت گیر و دستیاران خسته تبدیل شده است. و اکنون، تقریبا دو دهه پس از اکران اصلی، یک دنباله برای آن در راه است. البته، اینکه آیا می تواند به همان موفقیت نسخه اصلی دست یابد یا نه، هنوز مشخص نیست.
Ratatouille (2007)
پس از اینکه پیکسار کودکان جهان را متقاعد کرد که اسباب بازی هایشان زنده هستند، و دنیاهای تخیلی برای حشرات، ماشین ها، هیولاهای زیر تخت هایشان، ماهی ها و ابرقهرمان ها نقاشی کرد، جسورانه ترین قدم خود را با روایت داستان یک موش آشپز برداشت. هر چقدر هم که این ایده عجیب به نظر می رسید، Ratatouille — به کارگردانی برد برد و یان پینکاوا — یک مراقبه لطیف درباره دنبال کردن رویاها و پیگیری پاک هنر است.
پاتون اسوالت صداپیشه موش، رِمی، است که برای کشف اشتیاقش، شغل سرآشپز مشتاق آلفردو لینگوینی (لو رومانو) را در دست می گیرد. این یک کمدی-درام شاد، پر از احساس و شخصی است که شایسته قرار گرفتن در کنار بهترین های پیکسار و از بهترین فیلم های تاریخ سینما محسوب می شود، با تفکری بدنام درباره ماهیت نقد به عنوان یک ضربه نهایی عالی.
12 Years A Slave (2013)
این درام بیوگرافیک سال 2013 بر اساس خاطرات سال 1853 سالامون نورتاپ ساخته شده است، یک مرد سیاه پوست آزاد که در سال 1320 (1941 میلادی) ربوده و به بردگی فروخته شد. نورتاپ مجبور می شود به مدت 12 سال با ظلم های مختلف در مزارع لوئیزیانا کار کند تا اینکه آزاد می شود. درام 12 Years a Slave به کارگردانی استیو مک کوئین فیلمی نیست که تماشایش آسان باشد، اما اثری مهم و حیاتی است که داستان های صادقانه و دردناکی را روایت می کند که باید گفته شوند.
این یک تصویر ناراحت کننده از پستی های بشریت و کاوشی عمیقا احساسی درباره معنای زندگی است، که با بازی های درخشان چیوتل اجیوفور و لوپیتا نیونگو در اولین نقش آفرینی برنده اسکارش، تقویت شده است. 12 Years a Slave همچنین به خاطر فیلمبرداری، موسیقی متن تاثیرگذار و کارگردانی مک کوئین، یک پیروزی در سینما محسوب می شود.
The Treasure Of The Sierra Madre (1948)
وسترن جان هیوستون داستان دو مرد را روایت می کند که با یک جستجوگر طلای پیر متحد می شوند تا در مکزیک به دنبال طلا بگردند، اما پس از یافتن ثروت، با مشکلاتی از جانب خودشان و راهزنان روبرو می شوند. The Treasure of the Sierra Madre تصویری هیجان انگیز از حرص و فساد است، با شخصیت فرد دابز که یکی از بهترین نقش آفرینی های دوران حرفه ای هامفری بوگارت افسانه ای است.
این یک فیلم وسترن و ماجراجویانه هیجان انگیز است که از طنز تیره برای بیان درس اخلاقی خود استفاده می کند. این فیلم با کارگردانی بی نظیر فیلمساز چیره دست جان هیوستون و فیلمنامه ای که از حضور جادویی و شوخ طبعی بوگارت فرسوده به بهترین شکل بهره می برد، بی شک یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما است.
Jaws (1975)
Jaws نهایت بیان قدرت ایهام در سینما است. بخشی به دلیل ضرورت، و به لطف تولید پرفراز و نشیبش، فیلم ماهی بزرگ اسپیلبرگ به طور آگاهانه انتخاب می کند که کوسه بروس (همانطور که با محبت شناخته می شد) را بسیار کم نشان دهد. به جای نشان دادن او، حضورش با اضطراب و به لطف ترفندهای بی نقص دوربین که تماشاگران را در موقعیت عجیب مهاجم زیر آب قرار می داد، و چند نت روی ساز توبا، احساس می شد. و همین هم بیش از اندازه کافی بود.
این فیلم واقعا درباره یک کوسه نیست، بلکه بیشتر درباره پارانویا و نحوه واکنش انسان ها به یک تراژدی تکان دهنده است. روی شایدر نقش مردی عادی و نماینده تماشاگران را بازی می کند، که به همان اندازه از نادانی عمدی جامعه اش نسبت به کوسه شوکه شده است که از تهدید آن وحشت دارد. او خود مسئولیت رسیدگی به وضعیت را بر عهده می گیرد، با یک دانشمند شکاک (ریچارد دریفوس) و کاریکاتوری پرحرف در نقش کوئینت با بازی رابرت شاو.
و این نبرد آن ها برای بقا است که به جذاب ترین بخش Jaws تبدیل می شود، تا حدی که پیروزی نهایی یک لحظه واقعی برای فریاد شادی است. – سایمون گالاگر، سردبیر اجرایی
City Lights (1931)؛ یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما
چارلی چاپلین (ولگرد چشم درشت) از کمک یک میلیونر الکلی برای جمع آوری پول جهت بازگرداندن بینایی یک گل فروش نابینا که عاشقش شده است، بهره می برد. City Lights بهترین استفاده از شخصیت نمادین ولگرد اثر فیلمساز چارلی چاپلین است، که این بازیگر-کارگردان چهار سال پس از آغاز “فیلم های ناطق” همچنان منتقدان و تماشاگران را با یک فیلم صامت به وجد می آورد.
این فیلم شامل برخی از خنده دارترین سکانس های ولگرد و یک حس ترحم برانگیز و تاثیرگذار است، در حالی که او تلاش می کند با یک گل فروش نابینا معاشقه کند و برای بازگرداندن بینایی او پول به دست آورد. City Lights تلاقی نبوغ آمیز شوخ طبعی و احساسات بی بدیل چاپلین است، که ثابت کرد او برای خلق داستانی فوق العاده در هالیوود جدید نیازی به صدا نداشت.
Three Colors؛ Red (1994)
Three Colors: Red داستان یک مدل را روایت می کند که با یک قاضی بازنشسته ملاقات می کند. این قاضی علاقه مند به گوش دادن به لحظات خصوصی دیگران است، و پس از آن، این دو پیوندی غیرمنتظره برقرار می کنند. این فیلم درخشان سال 1994 نمونه ای کامل از سینمای هنری است که روایتی گرم و تامل برانگیز از سرنوشت و ارتباطات انسانی ارائه می دهد.
آخرین قسمت از سه گانه Three Colors کریستف کیشلوفسکی درباره ایده آل های فرانسوی، Red به خاطر به تصویر کشیدن زیبای رفاقت، پیوندها و زندگی های به هم پیوسته افرادی که ظاهرا وجه اشتراک کمی دارند یا شخصیت ها و دیدگاه های متضادی نسبت به جهان را نمایندگی می کنند، مورد تحسین قرار می گیرد و آن را در میان بهترین فیلم های تاریخ سینما قرار می دهد.
Touch Of Evil (1958)
فیلم نوآر اورسن ولز بر یک معمای قتل در مرز آمریکا و مکزیک متمرکز است. زمانی که یک مامور مکزیکی مبارزه با مواد مخدر به یک کاپیتان پلیس آمریکایی مظنون می شود که مدارک را دستکاری کرده است، این تحقیقات او و همسرش را در معرض خطر قرار می دهد. پیچش ها و چرخش های داستانی Touch of Evil یک شاهکار در فیلم نوآر است و خاکستری بودن خیر و شر را به تصویر می کشد.
سبک ولز، بازی های خود او، چارلتون هستون و جانت لی، و همچنین موسیقی تاثیرگذار، همگی با هم ترکیب می شوند تا یک داستان عامه پسند غیرمعمول و به شدت سرگرم کننده را بسازند. به عنوان یکی از بهترین فیلم های تمام دوران، Touch of Evil یک تماشای ضروری برای طرفداران فیلم نوآر در دوران کلاسیک و فیلم شناسی ولز است.
Pinocchio (1940)
پینوکیو دیزنی، اقتباسی از داستانی ایتالیایی برای کودکان در سال 1883، درباره یک عروسک چوبی است که باید خود را شایسته تبدیل شدن به یک پسر واقعی ثابت کند. پس از Snow White (1937)، Pinocchio دومین انیمیشن بلند ساخته شده توسط بهترین فیلم علمی تخیلی دیزنی پلاس؛ اثری 92٪ کامل که هر طرفدار باید ببیند (10 خرداد 1404) بود، که یک سرمایه گذاری بلندپروازانه با هسته ای عاطفی بود و در آزمون زمان سربلند بیرون آمده است.
این فیلم که هنوز هم از نظر فرهنگی مرتبط است، یک دستاورد فنی درخشان برای دیزنی بود که لحن طبیعت افسون کننده، تصاویر زیبا و قدرت داستان گویی را که به استاندارد طلایی برای انیمیشن تبدیل شد، تعیین کرد. این اثر یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما در ژانر انیمیشن محسوب می شود. Pinocchio همچنین اولین انیمیشن بلندی بود که جایزه رقابتی در اسکار را از آن خود کرد، از جمله بهترین آهنگ اورجینال و بهترین موسیقی اورجینال.
در این بررسی، مجموعه ای از آثار برجسته سینما از دوران ها و ژانرهای مختلف معرفی شد، فیلم هایی که هر یک به نوبه خود اثری ماندگار بر فرهنگ و هنر گذاشته اند. این فهرست، از درام های عمیق و وسترن های هیجان انگیز گرفته تا انیمیشن های دوست داشتنی و نقدهای اجتماعی تاثیرگذار، تصویری جامع از قدرت داستان گویی و خلاقیت در صنعت فیلم ارائه می دهد.