این مقاله به بررسی عمیق تحول شخصیت های Marvel در طول تاریخ می پردازد و نشان می دهد که چگونه بازنویسی های جسورانه، شخصیت هایی چون Magneto، Captain America و Wolverine را همواره تازه و مرتبط نگه داشته است. از سپر تله پاتیک Magneto گرفته تا ریشه های روان شناختی Hulk و تغییرات در تاریخچه Weapon X، Marvel با این دگرگونی ها دنیای کمیک های خود را پویا ساخته است.
بعضی از رتکان های (بازنویسی های) Marvel اونقدر خوبن که تاریخچه کتاب های کمیک رو برای همیشه بازنویسی کردن. Marvel تونسته شخصیت هاش رو همیشگی و در عین حال به روز نگه داره. یکی از جنبه های کلیدی موفقیت Marvel، تحول شخصیت های Marvel در طول زمان است. Spider-Man، X-Men، Iron Man و بی شمار شخصیت دیگه بدون توجه به دوران، فوراً قابل تشخیص باقی می مونن، در حالی که هنوز هم برای منعکس کردن روندهای فرهنگی کنونی و مسائل دنیای واقعی در حال تحول هستن.
با این حال، Marvel از ایجاد تغییرات جسورانه و گسترده در دنیای کتاب های کمیک خودش ترسی نداشته. گاهی اوقات این ریسک ها موفق نیستن و بی سروصدا حذف می شن، اما اوقاتی هم هست که اونقدر مؤثرن که شخصیت ها رو کاملاً بازتعریف می کنن. این تغییرات، اغلب به تحول شخصیت های Marvel کمک شایانی کرده است و حتی به بررسی تمام Marvel Zombies ایستر اگ و اشارات MCU در سریال جدید دیزنی پلاس هم منجر شده است. دوره های کاملی از داستان سرایی Marvel توسط چنین تغییراتی شکل گرفته، با این تفاوت که برنامه ها یا ایده های اصلی با چیزی خیلی بهتر جایگزین شدن.
تحول شخصیت های Marvel؛ کلاه Magneto اون رو از تله پاتی محافظت می کنه
کلاه Magneto به لطف فیلم های X-Men، سپری در برابر حملات روانی است
در این تصویر جذاب، Magneto کلاهخود خود را در حالی که چارلز اگزاویر و دِستینی نظاره گر هستند، له می کند. این صحنه نمادی از قدرت و نبردهای ایدئولوژیک همیشگی در دنیای X-Men است.
این اثر هنری تامل برانگیز از لوکاس ورنک، بازتابی از تعاملات پیچیده و تحولات شخصیتی است که Magneto در طول زمان تجربه کرده است.
کلاه Magneto، با اینکه از زمان اولین حضور این شخصیت شرور نمادین بوده، ابتدا به عنوان یکی دیگر از عناصر ظاهر با ابهت او معرفی شد. در ابتدا، این کلاه هیچ هدف واقعی جز هماهنگی با لباس سلطنتی Magneto نداشت. به همین ترتیب، Magneto ابتدا به عنوان یک برتری طلب قدرتمند جهش یافته به تصویر کشیده شد، اما رابطه او با چارلز اگزاویر و نبردهای ایدئولوژیک آن ها هنوز فاقد عمق صمیمی بود. این بازتعریف ها نشان دهنده یک جنبه مهم از تحول شخصیت های Marvel هستند.
نقطه عطف با اولین فیلم X-Men از Fox فرا رسید، که کلاه Magneto را به یک سپر در برابر تله پاتی پروفسور X بازنویسی کرد و هویت بصری Magneto را به رابطه مادام العمرش با نزدیک ترین دوست و رقیب ایدئولوژیک خود گره زد. ایده سپر روانی معمولاً به Juggernaut هم تعمیم داده می شه، که خودش با برادر ناتنی تله پاتش تاریخچه پیچیده ای داره.
Captain America برای دهه ها منجمد شد
استیو راجرز در زمان عالی برگشت
لحظه ای نمادین در تاریخ Marvel را مشاهده می کنید که انتقام جویان در حال تماشای آب شدن و بازگشت Captain America از انجماد طولانی مدت هستند.
این تصویر بیانگر بازگشت قهرمانی از گذشته است که برای دهه ها در زمان منجمد شده بود و اکنون باید با دنیای جدیدی روبرو شود.
Captain America یکی از قدیمی ترین نمادهای Marvelه که در شور و شوق میهن پرستانه جنگ جهانی دوم متولد شد. اما پس از پایان عصر طلایی، کمیک های او کم رنگ شدن و احیای او در دهه 1950 آنقدر با مشکل روبرو شد که Marvel بعدها کاپیتانِ آن دوره را یک شیاد توضیح داد. تا اوایل دهه 1960، آینده Captain America تیره به نظر می رسید. استیو راجرز یادگاری از پروپاگاندای جنگ بود و جای کمی در دنیای Marvelِ در حال مدرنیزه شدن سریعی که استن لی و جک کربی می ساختند، داشت.
این موضوع در Avengers #4 سال 1964 تغییر کرد، زمانی که لی و کربی غیبت استیو راجرز را به یک خواب عمیق انجمادی چندین دهه ای بازنویسی کردند. این پیچش جسورانه کاپیتان را به مردی خارج از زمان تبدیل کرد و حس از دست دادن و بی جایی را به شخصیت او اضافه کرد. سال های گم شده Captain America تا به امروز شخصیت و ایدئولوژی او را شکل می دهند. این بازنویسی اساسی یکی از مهمترین نقاط عطف در تحول شخصیت های Marvel به شمار می رود. علاوه بر این، بازگشت کاپیتان به Avengers قطب نمای اخلاقی و رهبرشان را درست زمانی که به آن نیاز داشتند، بخشید.
تحول شخصیت های Marvel؛ پنجه های Wolverine بخشی از بدن او هستند
پنجه های لوگان تقریباً فقط یک جفت دستکش بودند
این تصویر چشمگیر، Wolverine را با پنجه های معروفش و یک جمجمه اشعه ایکس نشان می دهد که به ماهیت درونی و تهاجمی او اشاره دارد.
این اثر هنری به خوبی نشان می دهد که چگونه پنجه های آدامانتیوم به یکی از نمادین ترین و جدایی ناپذیرترین ویژگی های این جهش یافته تبدیل شده اند.
زمانی که Wolverine در دهه 1970 برای اولین بار ظاهر شد، اینکه آیا پنجه هایش بخشی از دستکش هایش بودند یا بخشی از بدنش، مبهم بود. نویسندگان و هنرمندان در طول اولین حضورهای Wolverine از این موضوع طفره رفتند، زیرا برای انتقال مسیری که هر کدام در پیش گرفته بودند، با مشکل روبرو بودند. خوشبختانه، طول نکشید که Wolverine بدون دستکش و با پنجه های بیرون آمده ظاهر شد.
این شاید یکی از زیرک ترین اما مهم ترین بازنویسی ها در تاریخ Marvel باشه. اگرچه لوگان می توانست با پنجه های جانبی هم موفق باشه، درست مثل Spider-Man که با وب شاترهای مکانیکی موفق هست، Marvel پنجه های آدامانتیوم Wolverine را هم به عنوان یک هدیه و هم یک نفرین بازآفرینی کرد. پنجه های Wolverine مستقیماً به هویت جهش یافته او، آزمایش های آسیب زای Weapon X و فشار فیزیکی مداوم قدرت هایش گره خورده اند. این تصمیم نقش مهمی در تحول شخصیت های Marvel و به ویژه هویت لوگان ایفا کرد.
عمو بن، نقل قول قدرت و مسئولیت رو بیان می کنه
استن لی در ابتدا جمله قدرت و مسئولیت رو بیان کرد
در این پنل کمیک کلاسیک، اولین باری را می بینید که جمله تأثیرگذار «با قدرت زیاد، مسئولیت زیادی هم می آید» در داستانی از Spider-Man مطرح شد.
این جمله که بعدها به عمو بن نسبت داده شد، به یکی از اصول اخلاقی مهم در دنیای کمیک تبدیل گشت و مسیر Spider-Man را برای همیشه تغییر داد.
اولین شماره Spider-Man با یکی از معروف ترین جملات در کمیک ها به پایان می رسه: «با قدرت زیاد، مسئولیت زیادی هم می آید.» در ابتدا اما، این نقل قول نمادین در یک کادر روایتی به عنوان خلاصه ای اخلاقی از اولین اشتباه غم انگیز پیتر پارکر ظاهر می شه. سال ها این نقل قول به عنوان یک بازتاب همه جانبه وجود داشت نه یک درس درون جهانی.
جمله مسئولیت، دهه ها بعد به یک نصیحت از عمو بن بازنویسی شد. سال ها بعد، فیلم Spider-Man سم ریمی اون رو به بخشی ضروری از داستان Spidey تبدیل کرد. نقل قول مسئولیت عمو بن نه تنها به عقیده Spider-Man تبدیل شد، بلکه به پژواک نهایی و ماندگار مردی که از دست دادنش بیشتر از همه پیتر پارکر را شکل داد، بدل گشت. این بازنویسی عمو بن و تأثیر او بر اسپایدرمن، نمونه ای عالی از تحول شخصیت های Marvel در طول زمان است.
Weapon X دهمین مورد در یک خط طولانی از آزمایش ها است
این Weapon X نیست، Weapon 10 است
تصویری قدرتمند از Wolverine با کلاه Weapon X در کمیک های Marvel که به تجربیات دردناک و تحولات شخصیت او اشاره دارد.
این کلاهخود، نمادی از گذشته تاریک و آزمایش های خشنی است که لوگان را به سلاحی زنده تبدیل کرد.
زمانی که پیش زمینه داستان Wolverine برای اولین بار گسترش یافت، Weapon X پروژه منحصر به فردی بود که آدامانتیوم را به استخوان هایش متصل کرد. این برنامه از نظر وسعت وحشتناک بود، اما سال ها به عنوان یک رویداد یک باره به تصویر کشیده می شد. تروما و خاطرات لوگان حول محور همین یک آزمایش می چرخید، بدون اینکه پیامدهای بزرگ تری برای دنیای Marvel داشته باشد.
سپس، New X-Men #129 سال 2002 فاش کرد که “X” در Weapon X عدد رومی “ده” است، و اینکه Weapon X بخشی از برنامه بزرگ تر Weapon Plus است که به Captain America به عنوان Weapon I برمی گردد. ناگهان، رنج های لوگان به یک تبار گسترده از آزمایش های مخفی، از Stepford Cuckoos تا Deadpool گره خورد. تنها یک افشاگری، اسطوره شناسی X-Men مارول را بسیار غنی تر کرد. این تغییر داستانی عمیقاً بر تحول شخصیت های Marvel در دنیای X-Men تأثیر گذاشت.
باکی بارنز به Winter Soldier تبدیل می شود
باکی بارنز از مرگ دائمی به یک ضدقهرمان محبوب طرفداران تبدیل شد
نبردی حماسی میان باکی بارنز، معروف به Winter Soldier، و استیو راجرز در Captain America Vol 5 #14 را تماشا می کنید.
این تصویر یادآور بازگشت غیرمنتظره باکی و نقش پیچیده اش به عنوان یک ضدقهرمان در دنیای Marvel است.
برای دهه ها، باکی بارنز تنها به عنوان همکار غم انگیز Captain America به یاد آورده می شد که در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم از بین رفت. مرگ باکی آنقدر تعیین کننده بود که به یکی از قوانین «دست نیافتنی» Marvel تبدیل شد و سرنوشت خود را با عمو بن و گون استیسی سهیم بود. باکی به عنوان یادگاری از گذشته کاپیتان و نمادی از معصومیت از دست رفته در جنگ کنار گذاشته شد.
دهه ها بعد، مجموعه Captain America اد بروبیکر در سال 2005، باکی را به عنوان آدم کش شستشوی مغزی شده شوروی، یعنی Winter Soldier، بازآفرینی کرد. باکی از یک همکار کودک مرده به آینه ای تاریک برای استیو راجرز تبدیل شد. از آن زمان به بعد، باکی یک ضدقهرمان درجه یک Marvel باقی مانده و الهام بخش یکی از تحسین شده ترین فیلم های Marvel بوده است.
هویت های مخفی متعدد Moon Knight در واقع هویت های جداگانه هستند
Moon Knight اکنون مترادف با DID (اختلال هویت تجزیه ای) است
در این تصویر، هویت های چندگانه Moon Knight در حال مبارزه با یکدیگر به تصویر کشیده شده اند که نمادی از مبارزات درونی شخصیت اوست.
این صحنه به خوبی تفاوت ها و چالش هایی را که مارک اسپکتور با اختلال هویت تجزیه ای خود تجربه می کند، نشان می دهد.
زمانی که Moon Knight برای اولین بار ظاهر شد، هویت های مختلف مارک اسپکتور در ابتدا مجموعه ای پیچیده از هویت های مخفی بودند. این نقش ها به او اجازه می دادند تا به بخش های مختلف جامعه نفوذ کند و در عین حال هویت قهرمانی اش را مخفی نگه دارد. برای مدتی، Moon Knight بیشتر شبیه Batman بود تا نسخه مدرن خودش.
داستان های بعدی این هویت ها را به عنوان تجلی های اختلال هویت تجزیه ای (Dissociative Identity Disorder) مارک اسپکتور بازتعریف کردند و نحوه به تصویر کشیدن Moon Knight را به طور اساسی تغییر دادند. به جای پوشش های مبدل، استیون گرنت و جیک لاکلی به هویت های جداگانه ای تبدیل شدند که هر کدام صدای و دیدگاه خاص خود را داشتند. از آن زمان به بعد، DID (اختلال هویت تجزیه ای) Moon Knight برای کمیک ها و اقتباس MCU او ضروری بوده است.
Blade، خون آشام روزگردِ مقاوم به نور خورشید است
Blade به عنوان یک خون آشام شکارچی خون آشام منطقی تر به نظر می رسد
در این تصویر پرهیجان از کمیک های Marvel، Blade را می بینیم که با یک چوب نوک تیز، در حال پرش به میدان نبرد است و دندان های خون آشامی اش را نمایان کرده.
این صحنه به خوبی ماهیت دوگانه او را به عنوان شکارچی و نیمه خون آشام نشان می دهد.
زمانی که Blade برای اولین بار در کمیک ها ظاهر شد، او به سادگی یک شکارچی خون آشام با ایمنی در برابر خون آشامی بود. قدرت های اریک بروکس در مقایسه با سایر شخصیت های ماوراء طبیعی، مانند معرفی و رتبه بندی 10 تا از بهترین هیولاهای Buffy The Vampire Slayer، نسبتاً محدود بود، و سال ها او به عنوان یک مبارز سرسخت خیابانی شناخته می شد. تا قبل از اینکه فیلم Blade در سال 1998 ایده تبدیل شدن Blade به یک نیمه خون آشام روزگرد (Daywalker) را معرفی کند، اینگونه نبود.
به عنوان Daywalker، Blade در برابر نور خورشید مصون شد و سرعت، قدرت و حواس تقویت شده ای به او هدیه داده شد. امروزه، اینکه Blade یک نیمه خون آشام است، مفهومی منطقی به نظر می رسد. با این حال، زمان زیادی طول کشید تا این ایده شکل بگیره، و تنها به این دلیل که Blade برای اولین حضورش در فیلم به یک ارتقاء نیاز داشت.
Hulk از تروما (آسیب روانی) بروس بنر متولد می شود
Hulk چیزی بیش از یک تغییر شکل گاما ساده است
تصویری کلاسیک از Hulk و بروس بنر که تقابل شخصیت های درونی و بیرونی این قهرمان را به نمایش می گذارد.
این تصویر نمادی از مبارزه همیشگی بنر با هیولای درونش است که ریشه در آسیب های روانی او دارد.
در اولین داستان های Hulk، تغییر شکل گامای بروس بنر تقریباً به طور کامل نتیجه قرار گرفتن در معرض پرتوهای گاما توضیح داده می شه. Hulk یک تصادف علمی بود، با کاوش کمی در زندگی درونی بروس بنر. سال ها، پویایی بنر و Hulk به عنوان وضعیت جکیل و هاید ارائه می شد، با علم به عنوان تنها عامل نفرین آن ها.
تفسیرهای مدرن، ریشه پیدایش Hulk را به تروما (آسیب روانی) دوران کودکی و سرکوب مادام العمر بروس بنر، با چاشنی وحشت کیهانی و لایه ای از اختلال هویت تجزیه ای (Dissociative Identity Disorder) بازنویسی کردند. پرتوهای گاما محرک بودند، اما روان پریشان و ترومای بنر به بسیاری از شخصیت ها و اشکال Hulk حیات بخشید. این بازنویسی، Hulk را فراتر از یک آزمایش اشتباه رفته ارتقا می دهد.
تاریخچه Marvel بر اساس مقیاس زمانی لغزنده کار می کند
Marvel نیازی به توضیح ندارد که چرا شخصیت هایش ظاهراً هرگز پیر نمی شوند
هنر زیبای الکس راس، تیم انتقام جویان را در حال گردهمایی در کمیک های Marvel به تصویر می کشد.
این تصویر به ما یادآوری می کند که چگونه شخصیت ها با وجود تحولات تاریخی، همیشه در مرکز داستان های بزرگ Marvel قرار دارند.
در یک مقطع، شخصیت های Marvel از نقطه ای عبور کردند که سنشان دیگر با تاریخ تولد فرضی شان مطابقت نداشت. طبیعتاً، ادامه داستانشان به طور نامحدود غیرقابل تحمل شد. Spider-Man نمی تواند برای همیشه یک نوجوان باقی بماند، و ریشه Iron Man که به ویتنام گره خورده بود، در نهایت از اهمیت افتاد. بدون مکانیزمی برای به روز رسانی گذشته شان، Marvel ریسک گرفتار کردن شخصیت هایش در محیط های منسوخ شده را داشت.
راه حل به طرز درخشانی ساده بود. مقیاس زمانی لغزنده Marvel تاریخ را فشرده می کند تا رویدادهای اصلی همیشه «چند سال پیش» اتفاق افتاده باشند، صرف نظر از تاریخ انتشار. این به Spider-Man اجازه می دهد تا برای همیشه در اواخر دهه بیست زندگی اش باقی بماند، در حالی که ریشه تونی استارک به افغانستان و احتمالاً به جنگ دیگری در آینده منتقل می شود. مقیاس زمانی لغزنده شخصیت ها را مدرن و قابل ارتباط نگه می دارد و از کپی کردن فیلم Superman جیمز گان: زمینه ساز 7 پروژه های آینده DC یا ریبوت های چرخه ای مخرب مشابه DC جلوگیری می کند.
در این مقاله به بررسی چگونگی بازنویسی و تکامل شخصیت های نمادین Marvel پرداختیم، از تغییرات بنیادین در پیش زمینه های داستانی Magneto و Captain America گرفته تا تفاسیر عمیق تر از Hulk و Moon Knight. این دگرگونی ها نشان می دهند که چگونه Marvel با حفظ جوهر اصلی قهرمانان خود، توانسته است آن ها را همیشه تازه، پویا و متناسب با زمان نگه دارد و مخاطبان جدید را جذب کند.
