یافتن یک سریال با شروع و پایان عالی که هم در قسمت های ابتدایی و هم در قسمت های پایانی خود مخاطب را شگفت زده کند، نادر است. این مطلب به بررسی آثاری می پردازد که توانسته اند داستانی کامل و رضایت بخش را از ابتدا تا انتها روایت کنند.
این سریال های تلویزیونی با قسمت های پایلوت قوی و قسمت های پایانی فوق العاده شان ما را شگفت زده و تحت تاثیر قرار دادند. یافتن یک سریال با شروع و پایان عالی نادر است، زیرا برخی سریال های عالی قسمت های پایلوت بدی دارند، و برخی دیگر در ابتدا جذاب هستند و سپس در انتها گیج کننده یا خسته کننده می شوند. اینکه یک سریال همیشه همه چیزش عالی باشد، معمول نیست.
وقتی یک داستان بتواند واقعا کامل شود و رشد شخصیتی عالی را نشان دهد، این یک دستاورد باورنکردنی برای هر ژانری است. چه یکی از بزرگترین سیت کام های دهه 1990 باشد و چه یک داستان علمی-تخیلی از HBO که ما را به این فکر وامی دارد که چگونه از مرگ یک عزیز عبور کنیم، این سریال ها قسمت های اول و آخر به یک اندازه شگفت انگیزی دارند.
بهترین سریال ها با شروع و پایان عالی
Friends (1994-2004)
تصویری به یاد ماندنی از شروع یکی از محبوب ترین سیت کام های تاریخ، نشان می دهد که چگونه شخصیت های اصلی در همان ابتدا به مخاطب معرفی می شوند.

این تصویر لحظه ای کلیدی از قسمت پایلوت را به تصویر می کشد که ریچل وارد دنیای دوستانش می شود.
ریچل (جنیفر انیستون) با لباس عروس، ناراحت و در حال صحبت با مونیکا (کورتنی کاکس) در قسمت پایلوت Friends
مقایسه قسمت پایلوت و قسمت پایانی Friends نشان می دهد که چرا این سیت کام دهه 1990 هنوز هم اینقدر معنا دارد. مطمئنا، بسیاری از قسمت ها و اصطلاحات هنوز خنده دار هستند، اما در نهایت، این یک داستان عاطفی درباره زیبایی دوستی نزدیک و بزرگ شدن است. Friends یک سریال با شروع و پایان عالی است.
قسمت اول، ریچل گرین (جنیفر انیستون) که تازه تنها شده است را به عنوان بخشی از گروه دوستان تثبیت می کند، و در قسمت پایانی، او و بقیه فوق العاده به هم نزدیک هستند. داستان عاشقانه ریچل/راس گلر (دیوید شویمر) که در قسمت پایلوت شروع می شود، در انتها نیز به ثمر می رسد، زمانی که آنها به یکدیگر متعهد می شوند.
پایان این سریال زیبا و واقع بینانه است. در حالی که می دانیم گروه دوستان هر روز همدیگر را نخواهند دید، زیرا مونیکا گلر (کورتنی کاکس) و چندلر بینگ (متیو پری) در حومه شهر زندگی می کنند، اما آنها همچنان در زندگی یکدیگر خواهند بود، و این حس خوبی دارد.
Orphan Black (2013-2017)
در این نما، تاتیانا ماسلانی در یکی از نقش های چندگانه اش در ابتدای سفر پرمخاطره خود در Orphan Black دیده می شود.

این تصویر حس اضطراب و پیچیدگی دنیای کلون ها را که محور اصلی داستان است، به خوبی منتقل می کند.
تاتیانا ماسلانی نگران در نقش سارا در Orphan Black
قسمت پایلوت و قسمت پایانی Orphan Black استعداد بازیگری باورنکردنی تاتیانا ماسلانی و توانایی او در ایفای نقش چندین کلون را نشان می دهد که از یکدیگر متمایز و به یک اندازه جذاب هستند.
این سریال علمی-تخیلی با سارا منینگ آغاز می شود که سفر حماسی خود را شروع می کند و از کلون ها باخبر می شود. این سریال با سارا و دیگران، که با هم پیوند خورده اند، به پایان می رسد و آنها پس از پایان تهدید اصلی، به بخشی زیبا از زندگی یکدیگر تبدیل می شوند. Orphan Black نمونه ای از یک سریال با شروع و پایان عالی است.
بهترین بخش قسمت پایانی Orphan Black این است که سارا به عنوان یک فرد رشد کرده و یاد گرفته کمک و عشق را بپذیرد، که نتیجه گیری را بسیار رضایت بخش می کند. به جای باقی گذاشتن سوالات بی پاسخ یا نمایش زنجیره ای از اتفاقات بیش از حد گیج کننده، مانند برخی سریال های علمی-تخیلی، این سریال یک پایان عالی دارد.
The West Wing (1999-2006)
این عکس نمادی از شخصیت قدرتمند و کاریزماتیک رئیس جمهور بارتلت را در The West Wing به نمایش می گذارد.

دیدن رئیس جمهوری که با چالش ها دست و پنجه نرم می کند، از نقاط قوت این سریال سیاسی است.
بارتلت عصبانی در قسمت “دو کلیسا”ی The West Wing
The West Wing همانطور که شروع می شود، به پایان می رسد: با حس امید و خوش بینی به زندگی به طور کلی و سیاست به طور خاص. قسمت پایلوت یک خط داستانی خنده دار درباره رئیس جمهور جد بارتلت (مارتین شین) که با دوچرخه اش به یک درخت برخورد می کند را به تصویر می کشد و بر روی کارکنان هوشمند او که در حال حل و فصل آخرین بحران هستند، تمرکز دارد.
ما انتظار داشتیم درام محبوب آرون سورکین با پایان ریاست جمهوری بارتلت به اتمام برسد، و قسمت آخر همانقدر که باید تاثیرگذار است. با بارتلت که در هواپیما به “فردا” فکر می کند و کارکنانش که به تماشای فیلم می روند زیرا مطمئن نیستند آینده چگونه خواهد بود، این یک پایان صمیمانه است که بیش از حد احساسی نیست. این سریال با شروع و پایان عالی، مخاطبان را راضی نگه داشت.
ER (1994-2009)
تصویری از اوایل سریال ER، که شور و اشتیاق و چالش های پزشکی را در بیمارستان کانتی جنرال نشان می دهد.

این صحنه به خوبی فضای پرفشار و انسانی محیط اورژانس را که مخاطبان سال ها با آن همراه بودند، منعکس می کند.
کارتر (نوآ وایل) و بنسون (اریک لا سال) در حال کار در بیمارستان در قسمت پایلوت ER
بیشتر سریال های تلویزیونی با بیش از 10 فصل، قسمت های پایلوت و پایانی بی نقصی ندارند، اما این چیزی است که ER را خاص می کند. قسمت اول، “24 ساعت”، مقدمه ای تاثیرگذار بر عشق حماسی بین کارول هاتاوی (جولیانا مارگولیس) و داگ راس (جرج کلونی) است و همچنین واقعیت دشوار روزمره طبابت را از طریق خط داستانی دکتر مارک گرین (آنتونی ادواردز) به اشتراک می گذارد.
قسمت پایانی ER، “و در پایان…”، مرکز احساسی مشابه و لحنی پرسرعت دارد. شما پزشکان را که بیش از یک دهه عاشق تماشایشان بوده اید می بینید که تمام تلاش خود را می کنند تا خستگی شان را نادیده بگیرند و جان مردم را نجات دهند، و همان حس دلگرم کننده ای را به دست می آورید که هنگام تماشای قسمت پایلوت داشتید.
به جای ناراحت کردن طرفداران با یک مرگ شوکه کننده یا برنگرداندن شخصیت های اصلی، قسمت آخر این درام پزشکی مانند یک قسمت دیگر از این سریال عالی (و با حضور عالی نوآ وایل) به نظر می رسد. و این چیزی است که باعث می شود اینقدر خوب عمل کند و آن را به یک سریال با شروع و پایان عالی تبدیل کند.
Oz (1997-2003)
ارنی هادسون و تری کینی در این تصویر از قسمت پایلوت Oz، نقش آفرینی های قدرتمندی را از خود به نمایش می گذارند.

این تصویر نمایی از فضای سخت و بی رحمانه زندان Oz را پیش روی مخاطب قرار می دهد که از همان ابتدا تماشاگر را درگیر می کند.
ارنی هادسون و تری کینی با کت و شلوار در کنار هم در قسمت پایلوت Oz
قسمت اول Oz، “روال عادی”، منطقه زندان خشنی را که گروهی از زندانیان در آن هستند به اشتراک می گذارد، و قسمت آخر، “Exeunt Omnes”، همه را در حال ترک کردن نشان می دهد. از آنجا که این مکانی بسیار منحصر به فرد است، کاملا منطقی بود که سریال با این لحن به پایان برسد.
اگرچه برخی بخش های درام معتبر HBO غیرضروری و ناراحت کننده به نظر می رسیدند، مانند قرص هایی که باعث می شد زندانیان زودتر پیر شوند، اما پایان سریال خوب از آب درآمد. بهترین قسمت های پایانی سریال اغلب شخصیت های اصلی را در حال رفتن برای شروع مرحله بعدی زندگی شان نشان می دهند، و Oz با روشن کردن این نکته که این شخصیت ها برای همیشه در این مکان نخواهند ماند، به پایان رسید.
The Wire (2002-2008)
این تصویر وندل پیرس و دومینیک وست را در ابتدای سریال The Wire نشان می دهد، جایی که دنیای پیچیده جرم و جنایت بالتیمور معرفی می شود.

نگاه نافذ این دو کارآگاه به دوردست، گویای عمق و جدیت موضوعاتی است که سریال به آن ها می پردازد.
وندل پیرس و دومینیک وست در قسمت پایلوت The Wire در حال خیره شدن به دوردست
درام جنایی تحسین شده دیوید سایمون از HBO نه تنها یک قسمت پایلوت و قسمت پایانی بی عیب و نقص داشت، بلکه انتخاب یک قسمت بد یا بی روح از هر پنج فصل دشوار است. The Wire قطعا یک سریال با شروع و پایان عالی است.
قسمت اول این دنیا را معرفی می کند، از جمله شخصیت های اصلی مانند کارآگاه جیمی مک نالتی (دومینیک وست) و فروشنده مواد مخدر استرینگر بل (ادریس البا)، و قسمت پایانی، خط داستانی قاتل سریالی فصل 5 را حل و فصل می کند و به ما می گوید چه اتفاقی برای هر یک از افرادی که دنبال کرده ایم می افتد.
بهترین بخش قسمت پایانی The Wire، تمرکز آن بر زیبایی و درد زندگی در بالتیمور، مریلند است. ما خوشحالیم که وقت خود را با این افراد گذرانده ایم و از فکر کردن به ادامه زندگی پیچیده آنها در آینده لذت می بریم.
The Sopranos (1999-2007)
تصویری از تونی سوپرانو در قسمت پایلوت، که تضاد میان زندگی خانوادگی و دنیای خشن مافیایی او را به خوبی منعکس می کند.

این صحنه متفکرانه، شخصیت پردازی عمیق تونی را از همان ابتدا نوید می دهد که یکی از دلایل ماندگاری این درام است.
تونی سوپرانو (جیمز گاندولفینی) در قسمت پایلوت The Sopranos در حال تفکر
در حالی که قسمت پایانی The Sopranos بحث برانگیزتر از قسمت پایلوت جهانی دوست داشتنی آن است، که صحنه ای دلنشین از تونی سوپرانو (جیمز گاندولفینی) در حال مراقبت از اردک ها را با زندگی خشن او به عنوان یک رئیس مافیا متعادل می کند، هر دو قسمت به عنوان برخی از بهترین درام های جنایی تلویزیون برجسته هستند.
از ابتدا تا انتها، The Sopranos روشن می کند که تونی بیش از هر چیز به خانواده اش اهمیت می دهد. این باعث می شود او انسانی تر و دوست داشتنی تر از آنچه در غیر این صورت بود، باشد. و از آنجا که تونی بسیار خطرناک زندگی می کند، ما همیشه می ترسیم که او آسیب ببیند، و این چیزی است که صحنه پایانی را اینقدر ناآرام کننده و فراموش نشدنی می کند.
Mad Men (2007-2015)
جان هم در نقش دان دراپر در لحظه ای تامل برانگیز در قسمت پایانی Mad Men، که نمادی از تحول درونی اوست.

این تصویر بازتابی از مسیر طولانی رشد شخصیتی دان دراپر است که از ابتدا تا انتهای سریال مخاطب را با خود همراه می کند.
جان هم در نقش دان دراپر در یک حلقه مدیتیشن در قسمت پایانی Mad Men
هم دان دراپر (جان هم) و هم پگی اولسون (الیزابت ماس) تا قسمت پایانی Mad Men رشد زیادی کرده اند، که این داستان را رضایت بخش می کند. در قسمت پایلوت، دان در حال خیانت و در اوج دنیای تبلیغات است، و پگی یک منشی ترسیده و عصبی است.
در قسمت پایانی، دان شروع به تفکر دقیق تر درباره احساسات و آسیب هایش در یک خلوتگاه معنوی می کند، و حتی به پگی می گوید که کامل نیست، چیزی که هرگز فکر نمی کردیم ببینیم.
پگی نیز اعتماد به نفس بیشتری در زندگی و کار پیدا می کند، با دانستن اینکه بدون دان به دنبال اشتیاق های تبلیغاتی خود خواهد رفت و اجازه می دهد عاشق استن ریزو (جی آر. فرگوسن) شود. ما قطعا امیدوار بودیم که دان در نقطه ای با خودش روبرو شود و پگی موفقیت را پیدا کند.
The Leftovers (2014-2017)؛ یک سریال با شروع و پایان عالی
کوین و نورا در یک صحنه دلنشین از قسمت پایانی The Leftovers، که امید و ارتباط انسانی را در میان معمای ناپدید شدن ها به تصویر می کشد.

رقصیدن آنها در مهمانی، نشان دهنده یافتن آرامش و ارتباط دوباره پس از سال ها سختی و ابهام است.
کوین گاروی زانو زده و دستش را به سمت نورا دورست دراز کرده، او را به رقص در یک مهمانی در فضای باز در قسمت پایانی The Leftovers دعوت می کند
اگر قسمت پایلوت The Leftovers معمای رویداد “ناپدید شدن ناگهانی” را که باعث ناپدید شدن 2 درصد از مردم جهان شد، مطرح می کند، قسمت پایانی به آن پاسخ می دهد… شاید.
دو راه برای تفسیر پایان وجود دارد، که این خوب است زیرا کل سریال HBO ما را وادار می کند به دقت فکر کنیم که اگر مجبور بودیم بدون افرادی که دوستشان داریم زندگی کنیم، چه کار می کردیم.
پس از ملاقات با کوین گاروی (جاستین ثرو) مصمم و نورا دورست (کری کون) دل شکسته در قسمت پایلوت، ما با آنها وارد سفری نگران کننده می شویم، و دیدن گفتگوی آنها در قسمت پایانی دلگرم کننده است. چه داستان نورا درباره پیدا کردن خانواده اش در واقعیتی دیگر را باور کنیم یا نه، The Leftovers داستانی جذاب درباره مرگ و عشق است.
Breaking Bad (2008-2013)
تصویری نمادین از والتر وایت در قسمت پایلوت Breaking Bad، که سرآغاز سفر تاریک و تحول انگیز او را نشان می دهد.

این صحنه در بیابان، نه تنها به صورت استعاری بلکه به صورت واقعی، آغاز مسیری جدید و پرخطر برای این شخصیت را به تصویر می کشد.
والتر وایت (برایان کرانستون) در قسمت پایلوت Breaking Bad در بیابان ناراحت به نظر می رسد
پس از صحنه تکان دهنده والتر وایت (برایان کرانستون) که با لباس زیر از یک کاروان بیرون می دوید، باور اینکه Breaking Bad بتواند از قسمت پایلوت خود بهتر عمل کند، دشوار بود. اما، خوشبختانه، قسمت آخر، “فلینا”، به همان اندازه موثر است و لحظات پر اکشن را با احساسات ترکیب می کند. این سریال بی شک یک سریال با شروع و پایان عالی به حساب می آید.
واضح بود که والت در قسمت پایانی سریال خواهد مرد، چه به دلیل سرطان ریه نهایی اش و چه به دلیل فعالیت های جنایی. در حالی که صحنه پایانی او قطعا خشن و هشداردهنده است، او با آنچه اتفاق می افتد مشکلی ندارد، که پایان درستی برای داستان منحصر به فرد اوست.
این لیست تنها نمونه ای از سریال هایی است که توانستند داستانی منسجم و کامل را از لحظه اول تا آخرین صحنه خود روایت کنند. این آثار با قسمت های پایلوت جذاب و پایان های رضایت بخش خود، نشان دادند که چگونه یک روایت تلویزیونی می تواند تاثیری ماندگار بر مخاطبان بگذارد و تجربه تماشای فراموش نشدنی را ارائه دهد.