این مقاله به بررسی پایان های تلخ فیلم ترسناک می پردازد که در ابتدا برای برخی از محبوب ترین آثار ژانر وحشت برنامه ریزی شده بودند، اما به دلیل شدت بیش از حد یا درخواست استودیوها و تماشاگران آزمایشی، تغییر یافتند. این پایان های جایگزین، که می توانستند لحن و میراث هر فیلم را به کلی دگرگون کنند، نشان دهنده تعادلی حساس بین واقع گرایی تلخ و ارائه یک نتیجه گیری رضایت بخش برای مخاطب هستند.
چندین فیلم ترسناک معروف، در ابتدا پایان های تلخ فیلم ترسناک داشتند که آنقدر تیره و تار بودند که تماشاگران آزمایشی یا استودیوها خواستار تغییرشان شدند. فیلم های ترسناک اغلب روی خط باریکی بین واقع گرایی تلخ و یک پایان رضایت بخش حرکت می کنند. اما در برخی موارد، پایان های برنامه ریزی شده، حتی برای ژانر وحشت هم بیش از حد شدید تلقی شدند.
چه نابودی کامل قهرمانان بود، چه افشاگری های تکان دهنده تر، یا از دست دادن کامل امید، این پایان های جایگزین، بینندگان فیلم را متحیر می کرد. برخی از این پایان های تاریک تر فقط در فیلم نامه ها باقی مانده اند، در حالی که برخی دیگر حتی قبل از جایگزینی فیلم برداری شده بودند. آنچه همه آنها را به هم پیوند می دهد این است که چگونه می توانستند لحن (و میراث) هر فیلم را متحول کنند.
بررسی پایان های تلخ فیلم ترسناک
The Blair Witch Project (1999)
صحنه نمادین فیلم The Blair Witch Project، با تصویری سیاه و سفید از مایک که در گوشه زیرزمین ایستاده است، حس وحشت و ابهام را به بیننده منتقل می کند.

این تصویر سیاه و سفید از مایک (مایکل سی. ویلیامز) در گوشه زیرزمین، یکی از پایان های تلخ فیلم ترسناک The Blair Witch Project را به یاد می آورد که در آن تماشاگران با ابهامی عمیق مواجه می شوند.
کلاسیک ترسناکِ سبک «یافته-تصویر»، The Blair Witch Project، در ابتدا چندین پایان جایگزین داشت که بسیار تیره تر از چیزی بود که به سینماها راه یافت، از جمله برخی از پایان های تلخ فیلم ترسناک که می توانستند مسیر فیلم را تغییر دهند. فیلم سازان چندین نسخه از لحظه وحشتناکی که مایک (Mike) آشکار می شود را فیلم برداری کردند. از جمله گزینه های جایگزین، یکی این بود که مایک (Mike) از سقف آویزان شده بود.
دیگری شامل نمادهای آیینی بود و یکی دیگر به این معنی بود که هر دو شخصیت قربانی شده اند. در نهایت، The Blair Witch Project پایان مبهمی را انتخاب کرد که در آن مایک (Mike) در حالی که هدر (Heather) جیغ می کشید، رو به گوشه ایستاده بود و وحشت را به تخیل تماشاگر واگذار می کرد. نسخه های جایگزین، اگرچه تصویری تر بودند، اما بیش از حد واضح بودند.
این تصمیم، به پایان فیلم قدرت ماندگاری بخشید. اشاره ظریف به اینکه اتفاقی ناگفتنی رخ داده، بدون نمایش آن، بسیار ترسناک تر از خشونت آشکار شد. اگر یکی از نسخه های تاریک تر استفاده شده بود، The Blair Witch Project ممکن بود آن رمز و رازی را از دست بدهد که آن را به یک پدیده تعریف کننده ژانر تبدیل کرد.
Happy Death Day (2017)
جسیکا روث در نقش تری گلبمن در پایان جایگزین فیلم Happy Death Day
فیلم Happy Death Day با پایانی سرگرم کننده و الهام بخش به اتمام رسید، اما پایان اصلی آن به طرز تکان دهنده ای تاریک بود و می توانست یکی از پایان های تلخ فیلم ترسناک باشد. در نسخه کنار گذاشته شده، شخصیت اصلی تری گلبمن (Tree Gelbman) از قتل های مکرر جان سالم به در می برد و به ظاهر سالم از خواب بیدار می شود. اما، او به سرعت با یک کاپ کیک سمی کشته می شود و چرخه دوباره آغاز می گردد.
آن پیچش تلخ، لحن Happy Death Day را کاملا تغییر می داد. مفهوم یک مسیر رستگاری که توسط سرنوشت از بین می رود، با انرژی کمدی تاریک فیلم در تضاد بود. به جای رشد شخصی و پیروزی، داستان تری (Tree) با یک تراژدی بی معنی به پایان می رسید.
تغییر آن به یک پایان امیدوارکننده، به Happy Death Day یک پاداش عاطفی رضایت بخش بخشید – و تری (Tree) را به یکی از دوست داشتنی ترین «دختران نهایی» ژانر وحشت مدرن تبدیل کرد. پایان تاریک تر قطعا جسورانه بود. با این حال، تماشاگرانی را که انتظار پالایش روانی به جای کنایه بی رحمانه داشتند، دور می کرد.
Alien (1979)
ریپلی (سیگورنی ویور) در فیلم Alien، نمادی از استقامت در برابر وحشتی بی امان. این تصویر او را در اوج تلاش برای بقا نشان می دهد.

این تصویر از سیگورنی ویور در نقش الن ریپلی در فیلم Alien، نمونه ای از قهرمانانی است که استودیوها نمی خواستند شاهد پایان های تلخ فیلم ترسناک برایشان باشند، تا پتانسیل یک فرانچایز ماندگار حفظ شود.
فیلم Alien به کارگردانی ریدلی اسکات (Ridley Scott) تقریبا با نیهیلیسم کامل به پایان می رسید، و این از جمله پایان های تلخ فیلم ترسناک بود که با مخالفت استودیو روبرو شد. در کانسپت اولیه، پس از فرار ناامیدانه ریپلی (Ripley)، زنومورف (Xenomorph) وارد شاتل می شود و سر او را قطع می کند. به طرز وحشتناکی، سپس صدای او را تقلید می کند تا یک گزارش نهایی ضبط کند (به نقل از Comic Book).
این یک تصویر نگران کننده است: هیولا به معنای واقعی کلمه داستان قهرمان را تسخیر می کند. خوشبختانه، مدیران فاکس (Fox) با چنین پایان ناامیدکننده ای مخالفت کردند. آنها کاملا درست تشخیص دادند که این کار پتانسیل فرنچایز را قبل از اینکه بتواند به فرنچایز قدرتمند ژانر وحشت که امروز جشن گرفته می شود، نابود می کند.
تغییر آن به بقای پیروزمندانه ریپلی (Ripley)، وحشت علمی-تخیلی را برای همیشه دگرگون کرد. به جای ناامیدی، تماشاگران استقامت را دیدند – یک نماد فمینیستی که بر ترور غیرقابل توقف پیروز می شود. پایان کنار گذاشته شده، در حالی که از نظر مفهومی درخشان بود، Alien را به یک فیلم تک اپیزودی ناراحت کننده تبدیل می کرد، به جای اینکه ریپلی (Ripley) را به عنوان یک نماد سینمایی ماندگار معرفی کند.
Dawn Of The Dead (1978)
مرکز خرید متروکه در فیلم Dawn of the Dead، جایی که بازماندگان در میان آخرالزمان زامبی ها به دنبال پناهگاه و امید هستند.

این عکس پیتر واشنگتن در یک مرکز خرید در فیلم Dawn of the Dead، به یادآور پایان های تلخ فیلم ترسناک می افتد که می توانستند سرنوشت او و فران را به شکلی ناامیدکننده رقم بزنند.
پیتر واشنگتن در یک مرکز خرید در فیلم Dawn of the Dead
درست مانند کلاسیک جورج ا. رومرو (George A. Romero) یعنی Night of the Living Dead، فیلم Dawn of the Dead نیز تقریبا با یکی از پایان های تلخ فیلم ترسناک و ویرانگر به اتمام می رسید. در پیش نویس های اولیه، هم پیتر (Peter) و هم فران (Fran) قصد داشتند به جای رویارویی با آخرالزمان، به زندگی خود پایان دهند. خودکشی پیتر (Peter) که به آن اشاره شده بود، با شلیک گلوله به سرش محقق می شد، در حالی که فران (Fran) سر خود را به تیغه های چرخان هلیکوپتر فرو می برد.
رومرو (Romero) حتی صحنه (راه رفتن فران (Fran) به سمت تیغه های هلیکوپتر) را فیلم برداری کرد، قبل از اینکه تصمیم بگیرد به این زوج اجازه زندگی بدهد. پایان تلخ، لحن ناامیدکننده Night of the Living Dead را تکرار می کرد، جایی که بازماندگان به ضرب گلوله کشته شدند. رومرو (Romero) ظاهرا لحن روشن تر دنباله را تشخیص داد و برای نوعی امید در نتیجه گیری فیلم، تصمیم گرفت.
با ارائه ذره ای خوش بینی، رومرو (Romero) به تماشاگران دلیلی برای باور به استقامت بشریت داد. پایان Dawn of the Dead هنوز نامشخص به نظر می رسد، اما به بینندگان اجازه می دهد امید را بر آشوب فرافکنی کنند. این تعادلی است که به تثبیت فیلم هم به عنوان اثری وحشتناک و هم به طرز عجیبی الهام بخش کمک کرد.
Get Out (2017)
صحنه ای پرتنش از Get Out که کریس (دنیل کالویا) را در حال مقابله با رز (آلیسون ویلیامز) نشان می دهد.

این تصویر از کریس (دنیل کالویا) که رز (آلیسون ویلیامز) را خفه می کند، یادآور پایان های تلخ فیلم ترسناک است که می توانستند پیام اجتماعی عمیق تری را در Get Out به نمایش بگذارند.
کریس (دنیل کالویا) در حال خفه کردن رز (آلیسون ویلیامز) خندان در پایان فیلم Get Out
فیلم Get Out به کارگردانی جوردن پیل (Jordan Peele) در ابتدا با پایانی که به ریشه های وحشت اجتماعی اش وفادارتر بود – و بسیار تاریک تر – به اتمام می رسید، از جمله پایان های تلخ فیلم ترسناک که پیام اجتماعی عمیقی داشت. به جای اینکه توسط دوستش راد (Rod) نجات یابد، کریس (Chris) پس از کشتن خانواده آرمیتاژ (Armitage) توسط پلیس پیدا شد. کریس (Chris) سپس دستگیر و به سرعت به جرم چندین قتل زندانی می شود.
آن نسخه، تفسیر Get Out درباره نژادپرستی سیستماتیک را برجسته می کرد. این به این معنی بود که حتی زمانی که کریس (Chris) از یک وحشت فرار می کرد، نمی توانست از بی عدالتی اجتماعی فرار کند. پیل (Peele) در نهایت پس از واکنش دلخراش تماشاگران آزمایشی، که می خواستند کریس (Chris) بالاخره پیروز شود، آن را تغییر داد.
پایان منتشر شده Get Out، پالایش روانی مورد علاقه تماشاگران را به آن ها هدیه داد. این یک پیروزی نادر برای یک شخصیت اصلی سیاه پوست در ژانر وحشت را ارائه کرد. با این حال، نسخه اصلی هنوز به طرز وحشتناکی قدرتمند است و به بینندگان یادآوری می کند که در واقعیت، حتی وقتی هیولا می میرد، عدالت تضمین شده نیست.
Evil Dead (2013)
میا (جین لوی) در فیلم Evil Dead (2013).
بازسازی سال 2013 فیلم Evil Dead تقریبا با مرگ قهرمانش، میا (Mia)، لحظاتی پس از نجات از جهنم به پایان می رسید، که نمونه ای از پایان های تلخ فیلم ترسناک بود. در فیلم نامه اصلی، پس از شکست دادن شیطان، او با نیرویی شیطانی که او را تعقیب می کرد، از میان جنگل فرار می کرد. میا (Mia)، با تسخیر بدنش، در هوا شناور می شد و اندام هایش در انفجاری از خون و تکه تکه شدن از هم می پاشید.
این پایان در نهایت به چیزی کمی امیدوارکننده تر تغییر یافت. میا (Mia) از رنج خود جان سالم به در برد، خونین اما زنده. کارگردان فده آلوارز (Fede Álvarez) تصمیم گرفت که تماشاگران حق دارند میا (Mia) را پس از تحمل چنین رنج بی رحمانه ای که در طول فیلم دیده شد، زنده ببینند.
اگر پایان تاریک تر Evil Dead باقی مانده بود، بازسازی کاملا به لحن نیهیلیستی خود می گرایید. در عوض، نسخه نهایی بین وحشت و پیروزی تعادل برقرار می کند. این کار میراث Evil Dead را به عنوان ترکیبی از ترور بی امان و استقامت پیچیده، با پیروی از ردپای اَش (Ash) از سه گانه اصلی، حفظ کرد.
Leatherface (2017)
تصویری از لدرفیس در حال نشانه گرفتن اسلحه به سمت یک اسیر، که نشان دهنده لحظات ابتدایی شکل گیری این شخصیت نمادین ترسناک است.

این صحنه از لدرفیس در پیش درآمد Texas Chainsaw Massacre، یکی از پایان های تلخ فیلم ترسناک را به تصویر می کشد که می توانست او را به یک قاتل بی رحم و بدون ذره ای انسانیت تبدیل کند.
لدرفیس در حال گرفتن یک اسلحه به سمت یک اسیر در پیش درآمد Texas Chainsaw Massacre
پیش درآمد Texas Chainsaw Massacre، یعنی Leatherface، پایانی جایگزین داشت که بسیار تاریک تر بود و از جمله پایان های تلخ فیلم ترسناک به شمار می رفت. در ابتدا، جددیا (Jedidiah) معشوقه اش، لیزی (Lizzy)، را می کشد و با آگاهی کامل هویت هیولایی خود را می پذیرد – که نمادی از از دست دادن کامل انسانیت اوست. جددیا (Jedidiah) پای او را با اره قطع می کند و سپس از صورت او ماسکی می سازد، و نشان می دهد که او هنوز زنده است و از یک قلاب گوشت آویزان است (به نقل از Collider).
با این حال، نسخه منتشر شده، آن پایان را به طور قابل توجهی ملایم تر کرد. لیزی (Lizzy) با یک قطع سر سریع کشته می شود. در حالی که جددیا (Jedidiah) هنوز ماسک بدنام خود را می سازد، سقوط او بیشتر تراژیک است تا شرارت محض. این کار جایی برای دلسوزی به جای تنفر باقی گذاشت.
نسخه تاریک تر، شخصیت را از تمام پیچیدگی ها محروم می کرد و او را خیلی زود به یک قاتل بی روح تبدیل می ساخت. با تغییر جزئی در پایان، Leatherface اطمینان حاصل کرد که فیلم هم به عنوان یک داستان منشا و هم به عنوان یک مطالعه روانشناختی تیره، به جای صرفا یک کشتار دیگر، عمل کند.
The Descent (U.S. Version)
شونا مک دونالد در نقش سارا، غرق در خون و در حال جیغ کشیدن در غار در فیلم The Descent.
فیلم The Descent به کارگردانی نیل مارشال (Neil Marshall) دو پایان متفاوت معروف دارد. نسخه اصلی بریتانیایی (U.K.) با فرار سارا (Sarah) از غارها در حالی که غرق در خون بود و بازگشت به ماشینش به پایان می رسید. اما در آنجا، او رؤیایی از دوست مرده اش دید و دوباره در غارها بیدار شد، که نشان می داد همه اینها بخشی از یک توهم بود که توسط غم و جنون ایجاد شده بود.
برای اکران در ایالات متحده (U.S.)، توزیع کنندگان خواستار پایانی خوش بینانه تر شدند که در آن سارا (Sarah) از غار فرار می کند. او نیز به همین ترتیب از غارها فرار کرد و به ماشینش بازگشت، اما فیلم به جای بازگشت به غارها، به سیاهی می رود. نسخه بریتانیایی (U.K.) مؤثرتر است و مدت زمان بیشتری در ذهن تماشاگران باقی می ماند.
پایان اصلی The Descent در ناامیدی بی امان خود غرق می شود و فیلم را به جای یک ماجراجویی بقا، به یک وحشت روانشناختی تبدیل می کند. با ملایم تر کردن پایان، نسخه آمریکایی لحن کلی فیلم را تغییر داد. نسخه اصلی یک شاهکار تسخیرکننده باقی می ماند – یک سقوط نه تنها به تاریکی، بلکه به انکار و جنون.
Carrie (2013)
کری در فیلم Carrie، غرق در خون و با شعله های آتش در پس زمینه.
فیلم اصلی Carrie، روند داشتن یک ترس نهایی در پایان فیلم را رایج کرد، که در آن دست خونین کری (Carrie) از میان آوار بیرون می آید تا مچ پای یک بازمانده را بگیرد. بازسازی سال 2013 فیلم Carrie در ابتدا با یک پیچش حتی تکان دهنده تر بر اساس این ایده به پایان می رسید. پس از بازدید سو (Sue) از قبر کری (Carrie)، فیلم به آینده ای پرش می کرد که او در حال زایمان است.
با این حال، به جای یک نوزاد، بازوی آغشته به خون کری (Carrie) از رحم او بیرون می آید و بازویش را می گیرد. همانند نسخه اصلی سال 1978، این صحنه به بیدار شدن سو (Sue) و تجربه کابوس های ناشی از PTSD پس از آن ordeal (به نقل از Slash Film) قطع می شد. این یک ایده وحشتناک بود که داستان را به جای یک تراژدی، به یک نفرین نسلی تبدیل می کرد.
نسخه نهایی Carrie بر همدلی و از دست دادن تاکید دارد، و سو (Sue) را در کنار قبر کری (Carrie) به تصویر می کشد، جایی که او صدای گریه های بی جسم کری (Carrie) را از آن سوی گور می شنود. پایان اصلی بسیار مناسب تر و مؤثرتر بود. این می توانست یک پژواک عجیب و غریب از صحنه ترسناک ناگهانی (jump scare) اصلی سال 1976 را ارائه دهد، که تنها بسیار نگران کننده تر بود.
Hostel (2005)
پکستون رودریگز (جی هرناندز) در قطار، پس از تجربه ای وحشتناک، در انتظار انتقام یا رستگاری.

این تصویر از جی هرناندز در نقش پکستون رودریگز که از صندلی قطار خود خیره شده است، یادآور پایان های تلخ فیلم ترسناک در Hostel است که می توانستند حتی بی رحمانه تر و بحث برانگیزتر باشند.
جی هرناندز در نقش پکستون رودریگز که از صندلی قطار خود در فیلم Hostel خیره شده است
فیلم Hostel به کارگردانی الی راث (Eli Roth) به طرز بدنامی وحشتناک است، اما زمانی پایانی داشت که حتی بی رحمانه تر بود. در نسخه منتشر شده، شخصیت اصلی پکستون (Paxton) فرار می کند و انتقامی خشونت آمیز از تاجر هلندی که او را شکنجه کرده بود، پس از برخورد با او در قطار، می گیرد. در پایان اصلی Hostel، که بعدا به عنوان بخشی از کات کارگردان منتشر شد، پکستون (Paxton) تاجر را با دختر خردسالش می بیند.
پکستون (Paxton) سپس کودک را می رباید و برنامه های خود برای او را مبهم می گذارد. این پایان از نظر اخلاقی بیش از حد تلخ تلقی شد و پکستون (Paxton) را به همان اندازه که کسانی که او را عذاب داده بودند، به یک هیولا تبدیل می کرد. راث (Roth) آن را با یک صحنه انتقام مرسوم تر اما رضایت بخش تر علیه تبهکاران جایگزین کرد.
این تغییر، ذره ای از انسانیت را برای شخصیت اصلی حفظ کرد در حالی که داستان را با نت پیروزی به پایان رساند. با این حال، نسخه تاریک تر به عنوان نگاهی اجمالی به اینکه Hostel چقدر به فراتر بردن سادیسم خود از حد رستگاری نزدیک شد، باقی می ماند. اگرچه این می توانست به یاد ماندنی تر باشد، اما قطعا پایانی بسیار تیره تر بود.
در این مقاله، به بررسی پایان های جایگزین و اغلب تاریک تر در چندین فیلم ترسناک برجسته پرداختیم. این بحث نشان داد که چگونه تصمیمات مربوط به پایان بندی می توانند تاثیر عمیقی بر لحن، پیام و میراث یک اثر سینمایی داشته باشند و گاهی اوقات برای حفظ پتانسیل فرانچایز یا رضایت مخاطب، مسیر اصلی تغییر می کند. این فیلم ها ثابت می کنند که حتی در ژانر وحشت نیز خط باریکی بین شوکه کردن تماشاگر و از دست دادن حمایت او وجود دارد.