خانه سریال‌ها 8 مورد از خراب شدن شخصیت های مارول در کمیک ها
8 مورد از خراب شدن شخصیت های مارول در کمیک ها

8 مورد از خراب شدن شخصیت های مارول در کمیک ها

در این مقاله:

بعضی از بزرگترین شخصیت های نمادین مارول در داستان هایی که کاملا مسیر را اشتباه رفتند، به طرز نادرستی به تصویر کشیده شده اند. مشهورترین شخصیت های تاریخ مارول طی دهه ها داستان سرایی قدرتمند به شهرت رسیدند. به عنوان مثال، Demon in a Bottle به آیرون من بزرگترین مبارزه سرنوشت سازش را داد، و The Night Gwen Stacy Died کمیک های اسپایدرمن را از فرار نوجوانانه به درام هایی با ریسک بالا تبدیل کرد. اینها تنها بخشی از دلایلی است که موضوع خراب شدن شخصیت های مارول اهمیت پیدا می کند.

اما به ازای هر شاهکار، مارول تلاش هایی به همان اندازه بدنام برای بازتعریف شخصیت ها انجام داده است، چه در قالب کمیک ها و چه در اقتباس های دیگر. متاسفانه، هر خط داستانی نمی تواند اثری مثبت بر جای بگذارد. گاهی اوقات، نیاز به شوکه کردن یا مدرن سازی به خطوط داستانی ای منجر می شود که شخصیت ها را از ماهیت اصلی شان تهی می کند. برای مثال، نحوه روایت و اشارات به شخصیت های مارول در سریال ها و انیمیشن های جدید نیز مورد توجه قرار می گیرد، مانند بررسی تمام Marvel Zombies ایستر اگ و اشارات MCU در سریال جدید دیزنی پلاس که نمونه ای از این گونه اقتباس هاست.

کاپیتان مارولِ خودکامه در Civil War II؛ یکی از نمونه های خراب شدن شخصیت های مارول

کارول دنورز برای کنترل جهان به یک ضدقهرمان مرزی تبدیل شد

تصویر زیر کارول دنورز را در مقطع حساس Civil War II نشان می دهد، جایی که او در یکی از بحث برانگیزترین رویدادهای مارول نقش محوری داشت.

طرف کاپیتان مارول در Civil War II مارول، مثالی از خراب شدن شخصیت های مارول

این تغییرات در شخصیت کاپیتان مارول، او را در مسیری قرار داد که بسیاری از طرفداران آن را با جوهره اصلی قهرمان گرایی او در تضاد می دیدند.

Civil War II کاپیتان مارول را از نماد امید به یکی از تفرقه اندازترین شخصیت های مارول تبدیل کرد. کارول دنورز ناگهان عدالت پیشگیرانه را در پیش گرفت و از ایده مجازات مردم قبل از ارتکاب جرم حمایت کرد. این موضع خودکامه با ارزش های تثبیت شده کارول در تضاد بود و او را به رهبری بی پروا تبدیل کرد که حاضر بود جان افراد بی گناه و متحدان خودش را برای مصلحت بزرگتر فدا کند.

کاپیتان مارول از آن زمان با بازگشت به ماهیت اصلی خود به عنوان قهرمانی که الهام بخش است نه کنترل کننده، بهبود یافته است. کارول با نشان دادن نمونه ای نیکو به دیگران کمک می کند تا رشد کنند، همانطور که بزرگترین طرفدارش، کامالا خان، این را ثابت کرده است. مارول با درایت از تکرار چرخش خودکامه کارول دنورز در Civil War II جلوگیری کرده و به او اجازه داده تا به عنوان یکی از درخشان ترین و پاکدل ترین رهبران اونجرز بدرخشد. این نمونه ای است از اجتناب از خراب شدن شخصیت های مارول.

سایکلاپس سازش ناپذیر در Avengers Vs X-Men و مثال دیگری از خراب شدن شخصیت های مارول

سایکلاپس هنگام دفاع از نژاد جهش یافته، تمام ظرافت های شخصیت خود را از دست داد

Avengers vs X-Men: سایکلاپس به کاپیتان آمریکا حمله می کند

Avengers vs X-Men سایکلاپس را در مرکز درگیری Phoenix Force قرار داد، اما به جای برجسته کردن نظم معمول و خویشتن داری اخلاقی اش، مارول او را به سمت شرارت کامل سوق داد. اسکات تلاش کرد Phoenix Force را به سلاح تبدیل کند و پروفسور اگزاویر را برای دفاع از موضع خود کشت. در پایان، سایکلاپس هیچ پشیمانی نداشت و ادعا می کرد که هر اقدامی برای بقای نژاد جهش یافته توجیه شده بود.

سایکلاپس در بهترین حالت خود زمانی به تصویر کشیده می شود که به عنوان یک رهبر عمل گرا که بر روی طناب باریکی بین اخلاق و محافظت از جهش یافته ها حرکت می کند، نه یک ستمگر بی رحم که از مگنتو یا آپوکالیپس قابل تشخیص نیست. کمیک های بعدی تلاش کردند تا اسکات را با قرار دادن انتخاب هایش در قالب یک ضرورت غم انگیز بازسازی کنند، اما آسیب به پیچیدگی شخصیت او باقی ماند. از آن زمان، تعادل بین نبوغ تاکتیکی و اخلاق بی عیب و نقص سایکلاپس، از چرخش مطلق گرایانه او در AvX جلوگیری کرده است، که نشان دهنده درس هایی در مورد جلوگیری از خراب شدن شخصیت های مارول است.

کاپیتان آمریکای خائن در Secret Empire و چگونگی خراب شدن شخصیت های مارول

پیچش شرورانه استیو راجرز منطقی نبود، حتی پس از آنکه مارول آن را اصلاح کرد

این تصویر نمادی از یکی از تکان دهنده ترین لحظات برای طرفداران کاپیتان آمریکا است، زمانی که هویت او در Secret Empire زیر و رو شد.

کاپیتان آمریکا با نیمی از لباس آبی کلاسیکش و نیمی از لباس سبز و طلایی کاپیتان هایدرا از Secret Empire مارول، نمونه ای از خراب شدن شخصیت های مارول

نمایش او به عنوان کاپیتان هایدرا، شوکی بزرگ به خوانندگان وارد کرد و بحث های زیادی را برانگیخت.

کاپیتان آمریکا با نیمی از لباس آبی کلاسیکش و نیمی از لباس سبز و طلایی کاپیتان هایدرا از Secret Empire مارول.

Secret Empire یکی از بحث برانگیزترین پیچش های داستانی در تاریخ مارول را ارائه داد و فاش کرد که کاپیتان آمریکا در تمام این مدت مخفیانه یک مامور هایدرا بوده است. ارزش شوکه کنندگی عظیم بود، اما این تصمیم به شدت با تمام چیزهایی که استیو راجرز از سال 1320 شمسی (1941) برایش ایستاده بود، در تضاد بود. تبدیل ناگهانی کاپیتان آمریکا به یک نماد فاشیستی، میراث او را به عنوان ثابت قدم ترین قطب نمای اخلاقی مارول تضعیف کرد، و بازنویسی خط زمانی Kobik تنها اوضاع را پیچیده تر کرد.

کاپیتان آمریکا تنها ابرقهرمان مارول است که در برابر فساد مقاومت می کند، هر چقدر هم که شرایط سخت باشد. پس از آنکه مارول استیو راجرز اصلی را بازگرداند، کنار گذاشتن پیچش داستانی کاپیتان هایدرا دشوار بود، زیرا این یک مثال بارز از خراب شدن شخصیت های مارول بود. حتی در دوران تاریک دنیای مارول و زندگی واقعی، اعتقاد تزلزل ناپذیر کاپیتان آمریکا به عدالت، او را بی زمان می کند و نیازی به پیچش های توخالی ندارد.

اما فراست که ناگهان در Inhumans Vs X-Men شرور شد؛ یکی دیگر از موارد خراب شدن شخصیت های مارول

اما فراست ناگهان فراموش کرد که برای چه می جنگید

اما فراست در Inhumans vs X-Men رهبری را بر عهده می گیرد

Inhumans vs. X-Men یکی از گیج کننده ترین انحرافات شخصیتی ایکس-من را ارائه داد، زمانی که اما فراست یک طرح نسل کشی با استفاده از Sentinels برای نابودی نژاد Inhuman را مهندسی کرد. این اقدام مستقیما با دهه ها تاریخ ایکس-من در تضاد بود، جایی که Sentinels نماد سلاح نهایی برای سرکوب جهش یافته ها بودند. برای اما، که پس از ریشه های شرورانه اش به یک رهبر پیچیده و عمل گرا تبدیل شده بود، آزاد کردن Sentinels او را به شرارت کارتونی بازگرداند.

اما فراست به عنوان یک استراتژیست خاکستری اخلاقی می درخشد، نه به عنوان یک کاریکاتور نسل کش. قدرت او در حفظ وفاداری اش به نژاد جهش یافته بدون به خطر انداختن هوش یا ظرافت های شخصیتش است. از زمان IvX، مارول به تدریج آسیب ها را جبران کرده و او را در داستان هایی مانند عصر Krakoan به عنوان یک شخصیت حیاتی و مکار بازتعریف کرده است، که از بقای جهش یافته ها از طریق هوش و دستکاری، نه کشتار بی معنی، دفاع می کند. این بازتعریف، به تصحیح آسیب ناشی از انحرافات شخصیتی کمک کرد.

پانیشر فرشته گون قدرتمندِ سال 1377 شمسی (1998)

فرانک کسل زمانی ریشه های خیابانی و اخلاقیات خاکستری خود را رها کرد

تصویر پانیشر که از قبرش بیرون می آید، یادآور دوره عجیبی است که در آن او به قدرت های ماورایی مجهز شد و از ریشه های اصلی خود دور افتاد.

پانیشر از قبرش در کمیک های مارول بیرون می آید، مثالی از خراب شدن شخصیت های مارول

این دوره فرشته گون، پانیشر را به شخصیتی متفاوت تبدیل کرد که با ماهیت اصلی و زمینی او تفاوت فاحشی داشت.

پانیشر از قبرش در کمیک های مارول بیرون می آید

در سال 1377 شمسی (1998)، مارول تصمیم گرفت فرانک کسل را با اعطای قدرت های فرشته گون و گره زدن ماموریتش به یک فرمان الهی بازتعریف کند. به جای یک نگهبان خیابانی که جنگی شخصی علیه جرم و جنایت سازمان یافته به راه می اندازد، پانیشر به یک ترکیب عجیب از ابرقهرمان و مامور الهی تبدیل شد. این تغییر، ابهاماتی که او را جذاب می کرد، از بین برد و او را به یک جنگجوی خودخواه با اقتدار الهی تبدیل کرد.

دوران کوتاه پانیشر به عنوان یک جنگجوی خدا، او را به یک Ghost Rider ثانوی تبدیل کرد. پانیشر دقیقا به این دلیل مؤثر است که تایید الهی یا یک شبکه ایمنی قهرمانانه ندارد. روش های بی رحمانه فرانک کسل یادآور این است که انتقام بی حد و مرز راه حل نیست. طبیعتا، مارول به سرعت دوران فرشته گون پانیشر را کنار گذاشت و او را به ریشه های خیابانی اش بازگرداند تا از ادامه خراب شدن شخصیت های مارول جلوگیری کند.

اونجرزِ تند و خشنِ Heroes Reborn

Heroes Reborn مظهر هر چیزی بود که در کمیک های دهه 1990 (1370 شمسی) اشتباه بود

نمایش ثور با عضلات اغراق آمیز در Heroes Reborn، نمادی از گرایش های خاص کمیک های دهه 90 میلادی و تلاشی برای بازسازی شخصیت ها بود که همیشه موفقیت آمیز نبود.

عضلات ثور در Heroes Reborn مارول برآمده است، نمایشی از خراب شدن شخصیت های مارول در این دوره

این سبک طراحی و روایت، بسیاری از جنبه های کلاسیک اونجرز را نادیده گرفت و با واکنش های متفاوتی روبرو شد.

عضلات ثور در Heroes Reborn مارول برآمده است

اونجرز هویت اصلی خود را زمانی که مارول Heroes Reborn را در سال 1375 شمسی (1996) راه اندازی کرد، از دست دادند. به جای تیمی از قهرمانان فداکار، خوانندگان نسخه هایی از شخصیت های نمادین مارول را دیدند که عضلانی تر و با چهره های عبوس بودند. داستان های آن ها به سمت کلیشه های افراطی دهه 1990 (1370 شمسی) مانند سلاح های بزرگ و ملودرام های تلویزیونی گرایش داشت. به جای احیای اونجرز، Heroes Reborn نشان داد که مارول چقدر بد متوجه شده بود که چه چیزی این قهرمانان را در آن زمان بی زمان کرده بود.

اونجرز به عنوان شخصیت های الهام بخش که نمادی از خوش بینی رنگارنگ هستند، رشد می کنند. مارول به سرعت این پروژه را کنار گذاشت و قهرمانانی با نقص های عمیق انسانی را بازگرداند. در حالی که برخی از آزمایش ها برای بازآفرینی موفق می شوند، Heroes Reborn نشان داد که رها کردن روحیه الهام بخش اونجرز تنها آن ها را ضعیف تر می کند.

آیرون من مخفیانه شرور در The Crossing

تونی استارک شرورِ مارول یک نقشه مضحک و بی معنی داشت

تونی استارک زره آیرون من خود را در Avengers The Crossing بررسی می کند

خط داستانی نه چندان مشهور The Crossing مارول ادعا کرد که تونی استارک سال ها تحت نفوذ Kang قرار گرفته بود و به او خدمت می کرد. مشکل اینجا بود که این داستان نتوانست اقدامات و توسعه اخلاقی آیرون من در طول دهه ها را توجیه کند. بدون هیچ پایه روایی قابل اتکا، دستکاری پیچیده Kang تنها فقدان جهت گیری در این خط داستانی را برجسته کرد.

راه حل مارول تنها اوضاع را بدتر کرد. پس از فاش شدن شرارت تونی استارک، او با نسخه نوجوان خودش جایگزین شد، که قرار بود این شخصیت را احیا کند. این تونی جوان تر، عمق شخصیت اصلی را نداشت و طرفداران به سرعت این جایگزینی را رد کردند. در نهایت، مارول بی سر و صدا The Crossing را کنار گذاشت و آیرون من اصلی را بازگرداند.

پیتر پارکرِ رشد عاطفی نیافته در Spider-Man؛ One More Day

اسپایدرمن تمام زندگی اش را رها کرد تا فقط در همان چرخه بماند

صحنه غم انگیز پیتر پارکر در کنار مری جین و مفیستو، قلب تپنده داستان One More Day است که بسیاری آن را یک فداکاری دردناک برای آینده اسپایدرمن می دانند.

اسپایدرمن غمگین، در کنار مری جین و مفیستو، نشانه ای از خراب شدن شخصیت های مارول

این معامله با مفیستو، پیامدهای عمیقی برای زندگی شخصی اسپایدرمن داشت و او را به نقطه ای بازگرداند که بسیاری از پیشرفت های شخصیتی اش نادیده گرفته شد.

اسپایدرمن غمگین، در کنار مری جین و مفیستو.

One More Day خود را به عنوان بدنام ترین داستان اسپایدرمن در تمام دوران تثبیت کرد، زیرا پیتر پارکر داوطلبانه با Mephisto معامله کرد تا خاله می را نجات دهد و ازدواجش با مری جین را از بین ببرد. این پیچش داستانی، اصول اصلی اسپایدرمن یعنی مسئولیت پذیری و فداکاری را نقض کرد. پیتر پارکر به جای مواجهه مستقیم با مشکلاتش، ثبات و عشقی را که مدت ها برایش جنگیده بود، رها کرد.

از زمان One More Day، اسپایدرمن در یک چرخه از تحولات موقت گرفتار شده که همیشه به رکود بازمی گردد. ازدواج، خانواده و رشد پایدار دائما مورد اشاره قرار می گیرند و سپس از بین می روند. داستان های اسپایدرمن که بیشترین تاثیر را دارند، مانند Ultimate Spider-Man و Superior Spider-Man، دقیقا همان هایی هستند که پایه های اسپایدرمن را تا اعماق تکان می دهند.

همانطور که دیدیم، شخصیت های نمادین مارول در طول تاریخ طولانی خود گاهی در معرض تغییرات داستانی بحث برانگیزی قرار گرفته اند که به ماهیت اصلی آن ها آسیب رسانده است. این موارد نشان می دهند که چگونه تلاش برای نوآوری یا شوکه کردن مخاطب می تواند منجر به از دست رفتن جوهره کاراکترهایی شود که سال ها با آن ها ارتباط برقرار کرده ایم. با این حال، درس هایی از این تجربیات آموخته شده است و مارول اغلب راهی برای بازگرداندن این شخصیت ها به ریشه های اصیل و محبوبشان پیدا کرده، در حالی که در مدیوم های دیگر نیز به بررسی این شخصیت ها پرداخته است.

8 Times Marvel Butchered Its Most Iconic Heroes

نویسنده:
تاریخ بروزرسانی: 06/10/2025
چقدر از این مقاله رضایت داشتید؟
good عالی
mid متوسط
bad ضعیف

دیدگاه شما