بیش از یک دهه از پایان سریال The Office می گذره، اما هنوز هم به عنوان یکی از بهترین سریال های کمدی تلویزیون شناخته می شه. این سریال شبکه NBC عملا قالب سیت کام های مستندنما (mockumentary) رو با نگاه های دزدکی به دوربین، جملات قصار بحث برانگیز و لحظات خنده دار و معذب کننده اش ابداع کرد. امروزه در پلتفرم های استریم، سریال های کمتر دیده شده زیادی وجود دارند، اما جایگاه این اثر همچنان محفوظ است. به همین خاطر، بسیاری به دنبال جمع آوری بهترین جملات The Office هستند. استیو کارل که در نقش مایکل اسکات بازی می کرد، خالق برخی از ماندگارترین لحظات تلویزیونی بود.
The Office دیالوگ های فوق العاده ای داشت. در حالی که اکثرشون خنده دار و عجیب وغریب بودن، بقیه شون به طور غافلگیرکننده ای احساسی بودن. این مجموعه از بهترین جملات The Office را شامل می شود که بسیاری از لحظات کمدی و دراماتیک سریال را رقم زدند. رگه هایی از همدلی در این سریال وجود داشت که اون رو از بقیه سیت کام های کلاسیک متمایز می کرد. شخصیت های غیرقابل تحمل به خاطر لایه های پویای شخصیتشون و حرف هایی که می زدن، به شخصیت هایی قابل تحمل تبدیل شدن.
بهترین جملات The Office در طول فصول
20. «من هر روز صبح توی تختی بیدار می شم که خیلی کوچیکه، دخترم رو به مدرسه ای می برم که خیلی گرونه و بعد می رم سر کاری که بابتش حقوق خیلی کمی می گیرم. اما روز چوب شور (Pretzel Day)؟ خب، من روز چوب شور رو دوست دارم.»
استنلی هادسون – فصل 3، قسمت 5
مایکل اسکات همیشه سعی می کرد در لحظات مختلف در کنار کارمندانش باشد، حتی در صف طولانی روز چوب شور.

در تصویر بالا، مایکل را می بینیم که با اشتیاق پشت سر استنلی منتظر رسیدن نوبتش است تا از این خوراکی لذت ببرد. در شرکت Dunder Mifflin روز چوب شوره و بازیگرا توی صف منتظرن. در این مطلب، به 20 تا از بهترین جملات The Office اشاره می کنیم که ارزش تکرار و مرور رو دارن.
استنلی هادسون به عنوان فروشنده ساکت، بدقلق و جدی تر شعبه اسکرنتون Dunder Mifflin شناخته می شد. اون خیلی توی بحث ها شرکت نمی کرد مگر اینکه روی زندگی روزمره اش تاثیر می ذاشت. در قسمت «Pretzel Day»، علایق استنلی کاملا مشخص شد و جنبه جدیدی از شخصیتش رو نشون داد.
توی این قسمت، مردی به لابی ساختمون میاد تا چوب شورهای داغ و تازه بیاره. اون روز، استنلی از ته دل لبخند می زد. اون تمام روز رو برای چوب شور داغش منتظر موند و به هیچ وجه اون رو از دست نداد.
توضیح اون درباره اینکه چرا روز چوب شور براش اینقدر مهم بود این بود که زندگیش شلوغ، پراسترس و پرهزینه ست، اما لحظه ای که روز چوب شور می رسه، تمام استرس هاش از بین می رن. تعهد اون به چوب شور تبدیل به لحظه ای عالی برای شخصیتش شد که معمولا در حاشیه بود.
19. «من توی فرقه های زیادی حضور داشتم، هم به عنوان رهبر و هم به عنوان پیرو. به عنوان پیرو بیشتر خوش می گذره، اما به عنوان رهبر پول بیشتری در میاری.»
کرید برتن – فصل 9، قسمت 24
کرید برتن شخصیتی بود که با هر بار صحبت کردن، بیننده را به دنیای عجیب و غریب خود می برد.

نگاه خیره کرید به دوربین در این صحنه، به خوبی نشان دهنده عمق پیچیدگی و مرموز بودن این کاراکتر دوست داشتنی است. کرید در حال نگاه کردن به دوربین در یک مصاحبه در The Office.
دیالوگ های کرید برتن در طول سریال The Office همیشه جزو خنده دارترین ها بود چون خیلی کم حرف می زد. برای نه فصل، نقش کرید این بود که آدم مرموزی در حاشیه باشه که نه می دونست توی دفتر چیکار می کنه و نه می دونست چه نفعی برای همکاراش داره.
در قسمت پایانی، کرید به خاطر لیست بلندی از جنایاتی که مرتکب شده بود، در Dunder Mifflin دستگیر شد. کرید کم کم سرنخ های مرموزی رو لو داد که پلیس رو به سمت کارهای خلافش هدایت کرد. بیان سرد و بی روح اون و گیج شدنش درباره اتفاقات روزمره، شخصیتش رو به یکی از بهترین ها تبدیل کرد. و این تصور که کرید هم رهبر فرقه بوده و هم پیرو، کاملا باورپذیر به نظر می رسید، یکی از بهترین جملات The Office از او.
18. «چرا هدر دادن وقت و استفاده کلمات زیاد وقتی کلمات کم کار راه انداختن؟»
کوین مالون – فصل 8، قسمت 2
کوین با سادگی خاص خودش، گاهی اوقات فلسفه هایی را مطرح می کرد که در عین خنده دار بودن، منطق عجیبی داشتند.

لبخند رضایت بخش کوین در حالی که ظرف شکلاتش را در دست دارد، یکی از فریم های کلاسیک این سریال کمدی است. کوین پشت میزش در The Office لبخند می زند.
کوین مالون ستاره خیلی از داستان ها یا قسمت ها نبود، اما در فصل های بعدی با پیدا کردن لحن خاص خودش، لحظاتی در مرکز توجه قرار گرفت.
در ابتدای قسمت «The Incentive»، طرز حرف زدن کوین با همیشه فرق داشت. اون کلمات کمتری رو با سرعت پایین تر می گفت. در ابتدا، جیم و پم فکر کردن مشکلی براش پیش اومده، اما وقتی کوین به حرف زدن ادامه داد، مشخص شد که شکسته حرف زدن انتخاب خودش بوده. اون کشف کرده بود که وقتی از کلمات کمی استفاده می کنه مردم منظورش رو می فهمن، پس نیازی به استفاده از جملات کامل نیست.
توضیح کوین راهی طنزآمیز برای شروع قسمت بود، مخصوصا وقتی درباره «Sea World» حرف زد و جیم مطمئن نبود که اون می خواد از پارک آبی Sea World بازدید کنه یا می خواد دنیا رو ببینه (See the world).
17. «بعضی وقت ها، لباس های فروشگاه GapKids خیلی جلب توجه می کنن…»
آنجلا مارتین – فصل 3، قسمت 22
تضاد میان شخصیت جدی آنجلا و اعترافات ناگهانی اش درباره جزئیات زندگی شخصی، از جذابیت های نویسندگی این اثر بود.

آنجلا با همان نگاه های انتقادی و دقیق خود، همیشه مراقب بود که در محیط کار چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. آنجلا مارتین در حال نگاه کردن به داخل یک در در The Office.
در یک مصاحبه در قسمت «Women’s Appreciation»، مایکل زن های شعبه اسکرنتون Dunder Mifflin رو برای قدردانی به مرکز خرید برد. آنجلا اعتراف کرد که وقتی نوبت به خرید می رسه، بیشتر خریداش رو از فروشگاه American Girl Doll انجام می ده چون «لباس های GapKids خیلی جلب توجه می کنن.»
این اعتراف به شوخی همیشگی درباره ریزه میزه بودن آنجلا اشاره داشت، مخصوصا در مقایسه با معشوقه اش در دفتر، یعنی دوایت که خیلی قدبلند بود. تصور اینکه زنی بسیار مبادی آداب و سخت گیر مثل آنجلا از GapKids لباس بخره به تنهایی خنده دار بود، اما اضافه شدن این نکته که لباس های زنان دوران استعمار رو در American Girl پیدا می کنه، قضیه رو خنده دارتر کرد.
16. «آخه کی دقیقا چیزی که فکر می کنه رو زبون میاره؟ این دیگه چه جور بازی ایه؟»
کلی کاپور – فصل 4، قسمت 8
روابط عاطفی در محیط کار Dunder Mifflin همیشه پر از فراز و نشیب و دیالوگ های غیرمنتظره بود.

تقابل کلی و داریل در این صحنه به خوبی نشان می دهد که چطور تفاوت های شخصیتی می تواند منجر به موقعیت های طنز شود. کلی و داریل در حال صحبت کنار پارتیشن در The Office.
وقتی نوبت به عشق و عاشقی می رسه، کلی کاپور یک رمانتیک تمام عیاره که بهترین دیالوگ ها رو درباره روابط داره. اون اغلب روی رابطه سمی اش با رایان هاوارد تمرکز می کنه. در نهایت، اون از رایان دل می کنه و به داریل فیلبین علاقه مند می شه.
داریل و رایان کاملا با هم فرق داشتن. رایان آشفته و حواس پرت بود، در حالی که داریل باثبات و رک و راست بود. کلی باید به قرار گذاشتن با کسی که صادق و صریح بود، مثل داریل، عادت می کرد.
این موضوع براش سخت بود و جلوی دوربین گفت که فکر می کنه داریل داره باهاش «بازی» می کنه چون دقیقا همون چیزی رو می گه که بهش فکر می کنه.
این دیالوگ به خاطر اینکه برای کسانی که در دنیای روابط عاشقانه هستن خیلی قابل درک بود، به یک دیالوگ محبوب تبدیل شد. در مدت کوتاهی، داریل به کلی یاد داد که دوست داشته شدن چه حسی داره، اما این رابطه وقتی که کلی با هیجان از داریل خواست بین اون و دخترش یکی رو انتخاب کنه، خیلی زود تموم شد.
15. «وقتی بچه ای، فکر می کنی پدر و مادرت نیمه گمشده همدیگه ان. بچه های من قرار نیست در این مورد اشتباه کنن.»
پم بیزلی – فصل 5، قسمت 13
رابطه جیم و پم قلب تپنده سریال بود و بسیاری از زیباترین لحظات رمانتیک را برای طرفداران رقم زد.

نگاه های پر از محبت جیم و پم به یکدیگر، گویای پیوند عمیقی است که در طول فصول مختلف سریال شکل گرفت. جیم و پم در حال لبخند زدن به هم در The Office.
در قسمت «Stress Relief»، پم بعد از باخبر شدن از به هم خوردن رابطه پدر و مادرش، خیلی احساساتی شده. با اینکه اون یک بزرگساله، ایده جدایی پدر و مادرش خیلی ناراحتش کرد. اون از جیم خواست که با پدرش صحبت کنه تا یک وجه مشترک بین اون و مادرش پیدا کنه.
بعد از صحبت با جیم، پدر پم بعد از شنیدن اینکه جیم چقدر عمیق پم رو دوست داره، متوجه شد که هیچ وقت مادرش رو اون طوری که امیدوار بوده دوست نداشته. پم بعد از فهمیدن این موضوع، به گروه فیلم برداری گفت که می دونه جیم نیمه گمشده اشه و یک روز، بچه هاش هیچ وقت به عشق اونا نسبت به هم شک نخواهند کرد. به عنوان یکی از بهترین جملات The Office، این جمله برای طرفداران پم و جیم خیلی احساسی بود.
14. «دقیقا می دونستم باید چیکار کنم. اما اگه بخوام واقع بینانه بگم، اصلا نمی دونستم باید چیکار کنم.»
مایکل اسکات – فصل 5، قسمت های 13 و 14
اتاق اعتراف جایی بود که مایکل صادقانه ترین و گاهی عجیب ترین افکارش را با بینندگان در میان می گذاشت.

در این قاب، استیو کارل به خوبی توانسته استیصال و اعتماد به نفس کاذب مایکل اسکات را به تصویر بکشد. مایکل اسکات در یک اتاق اعتراف در The Office.
در بخش اول «Stress Relief»، مایکل سعی می کنه بعد از اینکه دوایت یک مانور آتش سوزی دروغین راه انداخت، اوضاع دفتر رو کنترل کنه. دوایت یک آتیش ساختگی درست کرد و تمام درها و پنجره ها رو قفل کرد تا ببینه آیا همکاراش به درس های ایمنی آتش سوزی اون گوش دادن یا نه. اتفاقی که بعدش افتاد یک هرج ومرج خالص بود که منجر به سکته قلبی استنلی شد.
بعد از اون، شرکت مجبور شد یک دوره آموزشی احیای قلبی ریوی و کلاس مدیتیشن برای دفتر بذاره، اما چیزی که مایکل فهمید این بود که استرس کارمندها از کار ناشی نمی شه، بلکه از حضور خود اون ناشی می شه. دیالوگ اون درباره اینکه می دونست باید چیکار کنه اما در عین حال نمی دونست، توصیف بی نقصی از ذهن مایکله، چون شخصیت اون اغلب فکر می کنه داره کار درست رو انجام می ده در حالی که این طور نیست.
13. «من عاشق شوخی های درونی هستم. دوست دارم یه روزی منم بخشی از یکی از اونا باشم.»
مایکل اسکات – فصل 3، قسمت 2
همکاری دوایت و مایکل همیشه منجر به خلق صحنه هایی می شد که ترکیبی از وفاداری افراطی و حماقت محض بود.

حضور این دو در کنار هم در همایش ها، معمولا به معنای شروع یک ماجراجویی جدید و پردردسر برای کل تیم بود. مایکل و دوایت در همایش در The Office.
مایکل در قسمت «The Convention» به جیم گفت که دوست داره یک روز بخشی از یک شوخی درونی باشه. در حالی که جیم به این حرف خندید، مشخص بود که مایکل جدیه. این یکی از اون لحظاتی بود که آدم دلش برای مایکل می سوخت. با وجود اینکه اون خیلی برون گرا و با اعتمادبه نفس به نظر می رسید، اما مردی بود که برای صمیمیت، عشق و توجه تلاش می کرد.
اون دوست می خواست و در نهایت، یک خانواده. تمایل اون برای اینکه بخشی از یک شوخی درونی باشه خنده دار بود، اما برای سریال مهمه چون جنبه همدلانه بیشتری از مایکل رو در مقایسه با فصل 1 سریال The Office و در کل، یکی از بهترین جملات The Office رو نشون داد.
12. «می خوام به پام کره بمالی… پم، لطفا؟ من Country Crock دارم.»
مایکل اسکات – فصل 2، قسمت 12
مصدومیت های ساختگی یا واقعی مایکل همیشه بهانه ای بود تا او تمام توجه دفتر را به سمت خود جلب کند.

تلاش های بی وقفه دوایت برای کمک به مایکل مصدوم، یکی از کمدی ترین پویایی های دو نفره تلویزیون را ساخته است. پای آسیب دیده مایکل اسکات در The Office.
قسمت «The Injury» ثابت کرد که مایکل چقدر از واقعیت دور و چقدر تنهاست. در این قسمت، مایکل با عصا و پایی که توی پلاستیک حباب دار پیچیده شده بود، توی دفتر ظاهر شد. بعدا مشخص شد که اون به طور تصادفی پاش رو روی کباب پز George Foreman گذاشته.
مدیر منطقه درد شدیدی داشت و از پم خواست که به پاش «کره بماله» تا حالش بهتر بشه. پم طبق معمول درخواستش رو رد کرد، اما این باعث نشد که اون از مصدومیتش برای جلب ترحم بقیه استفاده نکنه. این دیالوگ خیلی عالیه چون نشون می ده مایکل چقدر به توجه نیاز داره و چقدر تصوراتش از واقعیت اشتباست و به همین دلیل در لیست بهترین جملات The Office قرار گرفته.
11. «امشب حضور خدا رو توی این Chili’s حس می کنم.»
پم بیزلی – فصل 2، قسمت 1
مراسم داندی همیشه فرصتی بود تا کاراکترها در محیطی خارج از دفتر، جنبه های متفاوتی از خودشان را نشان دهند.

پم مست و شادمان پس از بردن جایزه، یکی از ماندگارترین لحظات فصل دوم را در رستوران چیلیز رقم زد. پم در حال خروج مست آلود از Chili’s در The Office.
اولین قسمت فصل 2 یکی از بهترین دیالوگ های سریال رو به همراه داشت و بسیاری آن را در میان بهترین جملات The Office می دانند. در قسمت «The Dundies»، شعبه اسکرنتون و عزیزانشون برای شب موردعلاقه مایکل اسکات، یعنی مراسم سالانه جوایز Dundie آماده می شن.
جوایز Dundie جوایزی هستن که مایکل هر سال به کارمنداش می ده تا موفقیت هاشون رو جشن بگیره. نکته خنده دار اینجاست که این موفقیت ها لزوما ربطی به کار ندارن، مثلا رایان برنده جایزه «جذاب ترین فرد دفتر» می شه یا پم جایزه «سفیدترین کفش ها» رو به خونه می بره.
اون شب، پم می ترسید که جایزه «طولانی ترین نامزدی» رو به خاطر سال ها نامزد بودن با نامزدش روی، بهش بدن. برای کنار اومدن با این ترس، اون بیش از حد نوشیدنی خورد.
در کمال تعجب، اون جایزه سفیدترین کفش ورزشی رو برد. اون که از اینکه جایزه ربطی به رابطه اش نداشت سر از پا نمی شناخت، پشت میکروفون رفت و به همه گفت که حضور خدا رو توی اون Chili’s حس می کنه. سخنرانی مست آلود اون شبیه هیچ کدوم از حرف هایی نبود که بقیه تا حالا از پم شنیده بودن، و تبدیل به یک دیالوگ تاثیرگذار و محبوب بین طرفدارا شد که هنوز هم ازش استفاده می شه.
مرور این دیالوگ ها نشان می دهد که چرا این اثر پس از گذشت سال ها هنوز هم در صدر لیست تماشای بسیاری از افراد قرار دارد. شخصیت هایی که در ابتدا ممکن است آزاردهنده به نظر برسند, با گذشت زمان و از طریق همین کلمات ساده اما عمیق، به بخشی از خاطرات ما تبدیل شدند. فرقی نمی کند به دنبال خنده باشید یا لحظاتی احساسی، این سیت کام همیشه چیزی برای ارائه به طرفدارانش دارد.