خانه سریال‌ها تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone: سیستمی که ویچر کم داشت
تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone: سیستمی که ویچر کم داشت

تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone: سیستمی که ویچر کم داشت

دسته بندی : سریال‌ها

در این مقاله:

این مقاله به بررسی تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone می پردازد و نشان می دهد که چگونه سریال Shadow and Bone جادو را به عنوان نیرویی جدایی ناپذیر در تاروپود دنیای خود، از سیاست و اقتصاد گرفته تا هویت فرهنگی، تنیده است. در مقابل، The Witcher اغلب جادو را به نبردهای انفرادی محدود می کند و پیامدهای آن را کمتر به شکل منسجم و عمیق در ساختار جهانی خود نشان می دهد، به طوری که در Shadow and Bone، جادو پیامدهای ملموس و ماندگاری بر جهان و شخصیت ها دارد.

برای فهمیدن تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone، سریال Shadow and Bone نتفلیکس هیچ وقت جادو رو به عنوان یک تزئین فرعی یا چیزی که در حاشیه داستان باشه، در نظر نگرفت. از همون تصاویر ابتدایی که گریشاها (Grisha) عناصر رو دستکاری می کردن تا اون زخم بزرگ و همیشه حاضر «چین خوردگی سایه» (Shadow Fold)، این سریال نیروهای ماوراء طبیعی رو در هر لایه از دنیای خودش جا داد. جادو هم کار بود، هم استراتژی نظامی و هم هویت فرهنگی.

در مقایسه با بعضی از بهترین تولیدات بومی نتفلیکس مثل The Witcher، که یک سیستم قواعد رو طراحی می کنه که به ندرت فراتر از نبردهای انفرادی، نتایج رو تغییر می ده، Shadow and Bone قدرت رو مستقیماً به پیامدها گره زد. این موضوع عمده ترین نقطه تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone است. شخصیت ها سیاست ها، اقتصادها و حتی نقشه رو تغییر شکل دادن، و نتیجه ش دنیایی بود که در اون جادو اهمیت داشت، و این دقیقاً همون چیزی بود که The Witcher فاقدش بود.

جایگاه جادو در زندگی روزمره؛ یک نگاه به تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone

در این تصویر، شاهد لحظه ای پرقدرت از Shadow and Bone هستیم که ژنرال کیریگان و آلینا در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند.

ژنرال کیریگان و آلینا در Shadow and Bone که در چشمان یکدیگر خیره شده اند در حالی که نوری خیره کننده از دست کیریگان در میان آن ها ساطع می شود، تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone در نحوه استفاده از قدرت.

این صحنه به خوبی نشان می دهد که چگونه قدرت در این دنیا می تواند تاثیرات عمیق و خیره کننده ای داشته باشد.

سریال Shadow and Bone از همون اول مشخص کرد که قدرت های گریشا «علم کوچک» (small science) هستن، یعنی دستکاری ماده در ابتدایی ترین سطح خودش. این سریال این عمل رو به رده های مشخصی تقسیم کرد، از شفا دهنده ها (Healers) تا طوفان سازها (Squallers)، و واضح ساخت که این ها استعدادهای مبهمی نیستن، بلکه نقش هایی کاربردی محسوب می شن. جادو بیشتر شبیه یک مهارت ماهرانه بود که در تاروپود زندگی روزمره جامعه بافته شده بود.

و ارتش راوکا (Ravka) این نکته رو به وضوح نشون داد؛ ارتش دوم (Second Army) گریشاهای خودش رو با یونیفرم های رنگی کفتا (kefta) می پوشوند، و بهشون موقعیت های سربازی و تخصصی می داد. سنداسکیف ها (Sandskiffs) هم به طوفان سازهای (Squallers) عنصری نیاز داشتن تا این شناورها رو به حرکت دربیارن و ازشون محافظت کنن. این نظامی سازی، جادو رو به عنوان سنگ بنای بقا نشون داد، چیزی که به وضوح تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone را در رویکرد به جادو نشان می دهد. جایی که هر عملی از جنگ در راوکا، به نوعی دستکاری دنیای طبیعی به حساب می اومد.

گذشته پنهان ژنرال کیریگان (General Kirigan) به عنوان دارکلینگ (Darkling) همچنین تفاوت فرهنگی بین تمرینات عادی و قدرت ممنوعه رو برجسته می کرد. چیزی که واقعاً جادو نامیده می شه، استفاده او از مرزوست (merzost) هست، یک هنر ممنوعه که از وجود کاربر تغذیه می کنه تا چیزی رو از هیچ به وجود بیاره. در حالی که عشق کوتاه مدت دارکلینگ، لودا (Luda)، از علم کوچک برای بهبود زخم ها با دستکاری عناصر جهان استفاده می کنه.

این تضاد، نحوه قضاوت شخصیت ها درباره مشروعیت یکدیگر رو مشخص می کرد. یک سلسله مراتب برای کاربران علم کوچک وجود داره که برای ارجاع بهش به یک فرهنگ لغت کامل Shadow and Bone نیاز دارین: کورپورالکی ها (Corporalki) در بالا، اترالکی ها (Etherealki) در وسط، و متریالکی ها (Materialki) در پایین. کل این زنجیره سیاسی رو احضارکننده های خورشید (Sun Summoners)، اینفرنی ها (Inferni)، طوفان سازها (Squallers)، الکمی ها (Alkemi) و غیره تشکیل می دن که نقش های اجتماعی رو تعیین می کردن.

در فصل دوم، ادغام روزمره با معرفی جوردا پارم (jurda parem)، دارویی که توانایی ها رو فراتر از تصور تقویت می کرد، عمیق تر شد. این تحولات، تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone را در ابعاد تاثیرگذاری جادو بیش از پیش نمایان ساخت. ناگهان، قدرت هایی که به عنوان کار روزانه ساختار یافته بودند، به سلاح های بی ثبات، قابل حمل و غیرقابل کنترل تبدیل شدن. همین واقعیت که یک ماده می تونست یک شفا دهنده (Healer) یا سازنده (Fabrikator) رو به یک تهدید نابودکننده شهر تبدیل کنه، نشون می داد که جادو چقدر در تاروپود جامعه نفوذ کرده بود.

قوانین The Witcher قوی هستند، اما جادوی Shadow and Bone پیامدهای واقعی دارد؛ بررسی تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone

ژنرال کیریگان، شخصیتی پیچیده و قدرتمند در Shadow and Bone، اغلب نمادی از جادوی ممنوعه و خطرناک است.

تصویری تهدیدآمیز از بن بارنز (Ben Barnes) در نقش ژنرال کیریگان که با تمام وجودش در Shadow and Bone فریاد می زند، برجسته کننده تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone.

این فریاد، می تواند نشانه ای از اوج قدرت یا یأس ناشی از پیامدهای جادوی او باشد که دنیایی را دستخوش تغییر کرده است.

سیستم جادویی The Witcher بر این ایده بنا شده که جادو «آشوب» (Chaos) است که توسط نظم شکل گرفته. این موضوع یکی از اصلی ترین نکات در تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone است. قوانین آن به شکلی ظریف ساده هستند: مهار انرژی نیاز به هزینه، تعادل و فداکاری دارد. اما سریال اغلب این هزینه رو به طور ناسازگارانه نشون می ده، بسیاری از قوانین خودش رو نادیده می گیره و تفاوت بین نشانه های گرالت (Geralt) یا جادوهای ینفر (Yennefer) رو توضیح نمی ده.

در مقابل، Shadow and Bone در مورد پیامدهای احتمالی خودش سرسخت بود. خلق چین خوردگی سایه (Shadow Fold) توسط کیریگان به عنوان تمثیل اصلی باقی ماند—تصمیمی جادویی که کل نقشه Shadow and Bone رو تغییر داد، هیولاها رو به دنیا آورد و ملت ها رو از هم پاشید. این یک زخم ملموس بود که هر شهروند راوکا (Ravkan) باهاش زندگی می کرد، جایی که جادو زخمی رو در خود زمین ایجاد کرده بود.

جوردا پارم (Jurda parem) این مخاطرات رو حتی بیشتر هم کرد؛ قدرت اعتیادآور و کشندگی نهایی اون باعث شد که چیزی بیش از یک ابزار داستانی صرف باشه. هر بار که این دارو ظاهر می شد، شخصیت ها رو مجبور به انتخاب هایی می کرد که هم بقا و هم جایگاه اخلاقی شون رو به خطر می انداخت.

پایان فصل دوم Shadow and Bone بر این پیامدها تأکید کرد؛ عفونت نیکولای (Nikolai) توسط موجودات سایه و تصمیم آلینا (Alina) برای زنده کردن مال (Mal) اشاره می کرد که این ها عوارض جانبی موقتی نبودند. این موارد، بیانگر تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone در نشان دادن عواقب واقعی جادو است. اونها نشون می دادن که قرار گرفتن در معرض تئوری بازگشت سیث در Star Wars، اثری از خود باقی می ذاره، هویت هاشون رو تغییر می ده و سرنوشتشون رو بازسازی می کنه، که احتمالاً همون چیزی بود که فصل سوم بهش می پرداخت.

در جایی که The Witcher اغلب مقیاس های خودش رو بین قسمت ها بازنشانی می کرد، Shadow and Bone تهدیدات علم کوچک و جوردا پارم (jurda parem) رو پیش برد، و اصرار داشت که جادو زخم های مرئی و گریزناپذیری از خودش به جا می ذاره. این تداوم پیامدها، تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone را در ساختار روایی آشکار می سازد.

Shadow & Bone نشان می دهد چگونه یک دنیای فانتزی واقعاً تغییر می کند وقتی جادو اهمیت دارد

آلینا استارکو، احضارکننده خورشید، با قدرت های بی نظیر خود نمادی از امید و تغییر در دنیای Shadow and Bone است.

آلینا استارکو (Alina Starkov) در Shadow and Bone که جادوی گریشا را از بازوهای خود ساطع می کند و جادو در همه جای تصویر نفوذ کرده است، مثالی از تفاوت جادوی The Witcher و Shadow and Bone.

این تصویر به خوبی نفوذ جادو را در هر جنبه از محیط و داستان این سریال نشان می دهد.

چین خوردگی (Fold) چیزی فراتر از یک نماد یا پس زمینه برای دنیای گریشا (Grishaverse) بود؛ این یک واقعیت زیرساخت شکن بود. ارتش دوم راوکا به خاطر اون وجود داشت، که نشون می داد چگونه یک رویداد جادویی قرن ها سازگاری رو تحمیل کرده، و قدرت Shadow and Bone در این بود که اجازه می داد یک عمل واحد از قدرت به هر گوشه ای از جامعه سرایت کنه.

جوردا پارم (Jurda parem) این موج رو به صورت جهانی گسترش داد. دیگه محدود به راوکا نبود، امکان تقویت گریشاها تعادل بین ملت ها رو تغییر داد. فرهنگ شکارچی فیردا (Fjerda)، آزمایش های شو هان (Shu Han)، و عطش تجاری کرچ (Kerch) همگی به سمت این سلاح جدید متمایل شدن. این سریال نشون داد که چگونه یک ماده جادویی می تونه مسابقه تسلیحاتی رو تغذیه کنه، و فانتزی رو در الگوهای سیاسی قابل تشخیص جای بده.

وابستگی خود پادشاهی به گریشاها، تفکیک ناپذیری حکومت و جادو رو برجسته کرد، جایی که اقتدار سلطنتی کمتر بر تبار خونی و بیشتر بر قوی ترین شخصیت های Shadow and Bone و توانایی های اون ها برای بهره برداری از نیروی کار گریشا تکیه داشت. تهدید مرزوست (merzost)، نظارت بر پارم (parem)، و خدمت اجباری گریشاها مرزهای بین وظیفه مدنی و مقررات عرفانی رو محو کرد.

این دقیقاً همون چیزی بود که لغو شدن Shadow & Bone رو اینقدر بی رحمانه کرد، چون خودش رو برای ورود عمیق تر به این تقاطع قدرت و پیامدها آماده کرده بود. خیلی از سریال های فانتزی بیشتر به درگیری های سیاسی دنیای خودشون متمایل هستن، اما جادو در قلب این سریال قرار داشت. با این حال، حتی با وجود اینکه ناتمام موند، این سریال یک نمونه نادر از تلویزیون فانتزی رو به جا می ذاره که در اون جادو جذاب ترین بخش بود.

در مجموع، این بررسی نشان داد که در حالی که The Witcher جادو را عمدتاً به عنوان ابزاری برای نبردهای فردی و با قوانینی گاهی ناسازگار به تصویر می کشد، Shadow and Bone آن را به هسته اصلی جهان سازی خود تبدیل کرده است. در Shadow and Bone، جادو نه تنها هویت شخصیت ها و ساختار جامعه را تعریف می کند، بلکه پیامدهای واقعی و ملموسی بر اقتصاد، سیاست و حتی جغرافیای جهان دارد، که آن را به عنصری حیاتی و پویا در داستان تبدیل می کند.

Netflix’s Canceled Fantasy Show Had The Magic System The Witcher Needed

نویسنده:
تاریخ بروزرسانی: 27/09/2025
چقدر از این مقاله رضایت داشتید؟
good عالی
mid متوسط
bad ضعیف

دیدگاه شما