نقد سریال Splinter Cell: Deathwatch به بررسی اقتباس جدید از بازی محبوب Splinter Cell می پردازد که سم فیشر را در داستانی جاسوسی و پرسرعت دنبال می کند. این سریال که توسط خالق John Wick ساخته شده و لیو شرایبر در آن به جای مایکل آیرونساید صداپیشگی می کند، نقاط قوت و ضعف خود را در انیمیشن و ارتباط با ریشه های فرنچایز نشان می دهد.
برای اولین بار در بیش از یک دهه، Splinter Cell از سایه ها بیرون آمده – اما نه آن طور که شاید انتظارش را داشتید. در این نقد سریال Splinter Cell: Deathwatch، به بررسی جزئیات این عنوان جدید می پردازیم.
Splinter Cell: Deathwatch که توسط درک کولستاد، خالق John Wick، ساخته شده، سم فیشر پیرتر (لیو شرایبر از Ray Donovan، جایگزین مایکل آیرونساید، بازیگر کهنه کار این مجموعه) را می بیند که پس از یک عملیات “فورث اِشلُن” (Fourth Echelon) با حضور مامور زینیا مک کنا (کربی هاول-بپتیست)، از بازنشستگی بیرون کشیده می شود. این عملیات آژانس را در مسیر برخورد با برخی از بازیکنان قدرت اصلی قرار می دهد که به گذشته سم فیشر گره خورده اند. در ادامه این نقد سریال Splinter Cell: Deathwatch، به بررسی بیشتر شخصیت ها می پردازیم.
تا اینجای کار، کاملا در حال و هوای Splinter Cell هستیم – این سریال بیشتر به سبک هیجان انگیز و پرسرعت جاسوسی Conviction و Blacklist نزدیک است، با چاشنی هایی از سه گانه اصلی برای تکمیل.
اطلاعات کلی
تاریخ انتشار: 14 اکتبر (اکنون در دسترس است)
موجود در: Netflix
سازنده اصلی: درک کولستاد
تعداد قسمت ها: 8
طرفداران قدیمی مشتاق خواهند بود که بدانند Deathwatch یک دنباله نیمه رسمی برای رویدادهای Chaos Theory، نقطه اوج این مجموعه، و میراثی است که توسط آنتاگونیست آن، داگلاس شتلند، به جا مانده است. در این بخش از نقد سریال Splinter Cell: Deathwatch، به بررسی ارتباط آن با گذشته فرنچایز می پردازیم.
در اینجا، فرزندان دایانا شتلند، مدیرعامل Displace و دوست سابق سم فیشر، و چارلی شتلند، برادر ناتنی بهانه گیر او، موانعی هستند که سم فیشر و گروهش با آن ها روبرو می شوند. جدای از برخی پیچش های جسورانه داستانی – به خصوص در قسمت پایانی – این “بچه های وحشتناک” عمدتا بی تاثیر هستند و هرگز به اندازه شرورهای انفجاری گذشته پربار Splinter Cell قدرتمند ظاهر نمی شوند.
سبک انیمیشن هم بی روح است. انتظار هنری در سطح Arcane غیرواقعی بود، اما با توجه به اینکه بازی های Splinter Cell چگونه با نور و تاریکی بازی می کنند، فضای زیادی برای ظاهری خلاقانه تر وجود داشت. در اینجا، با همان سبک خشن و زمخت غربی (که به نظر می رسد همه جا هست) روبرو هستیم که بسیار زشت به نظر می رسد و مهمتر از آن، در حرکت جذابیتی ندارد – که برای یک سریال جاسوسی و حرکت مخفیانه در محیط های تنگ، ضروری است.
نقد سریال Splinter Cell؛ Deathwatch؛ فاقد Conviction واقعی
تصویری از سم فیشر در سریال Splinter Cell: Deathwatch، لحظه ای کلیدی از این اقتباس جدید را به تصویر می کشد.

(اعتبار تصویر: Netflix)
این نما به خوبی حال و هوای جاسوسی و مخفی کاری را نشان می دهد که هسته اصلی فرنچایز Splinter Cell است.
اما بحث اصلی در مورد Deathwatch، به عهده گرفتن عینک دید در شب توسط لیو شرایبر به جای مایکل آیرونساید بود. خوشبختانه، این یک پیروزی بسیار لازم برای همه دست اندرکاران است. در نقد سریال Splinter Cell: Deathwatch، عملکرد لیو شرایبر در نقش سم فیشر یکی از نکات مثبت محسوب می شود.
اگرچه این اولین بار نیست که مایکل آیرونساید از این نقش نمادین کناره گیری می کند، اما ممکن است برخی را ناامید کند که فلش بک های دوران Chaos Theory و صحنه های پرمحتواتر و دراماتیک تر را بدون صدای خشن آیرونساید ببینند. با این وجود، شرایبر جایگزین بسیار توانایی از آب در می آید و اغلب محتوای ساده را با حس جاذبه و رقت انگیزی که به شدت در اکثر سریال های Netflix کمبود دارد، ارتقا می دهد.
تازه وارد Splinter Cell: Deathwatch، مامور مک کنا، نیز حضوری خوشایند دارد. کار او در میدان ممکن است به سبک ابزار بی رحمانه جیمز باندهای دوران دنیل کریگ نزدیک تر باشد تا تمایلات شبح مانند سم فیشر برای مخفیانه به سراغ آدمکش ها رفتن، اما این دینامیک یین و یانگ در سریالی که در غیر این صورت به شدت فاقد روابط (کاری یا غیره) است، به خوبی کار می کند. شخصیت مامور مک کنا در نقد سریال Splinter Cell: Deathwatch، به عنوان یک مکمل جذاب برای سم فیشر شناخته می شود.
البته، بدون مقدار زیادی مخفی کاری، Splinter Cell، Splinter Cell نمی شد. از این نظر، Deathwatch ناامیدکننده نیست، و تعدادی از صحنه های اکشن، در بدترین حالت، حس ایده های مهیجی برای مامیت هایی را می دهند که دوست داشتیم با کنترلر در دست هایمان بازی کنیم.
اما این یک برنامه تلویزیونی است و تنش افسانه ای “یک نفر علیه همه” فرنچایز را با رفت و برگشت های مداوم بین خطوط داستانی فرعی متوسط و مونولوگ های طولانی شرورها از بین می برد. اگر می خواهید سم فیشر را در اوج توانایی هایش – از جمله پرش های دوپا و همه چیز – ببینید، بهتر است Chaos Theory را دوباره بازی کنید و روزهای خوب گذشته را زنده کنید.
Splinter Cell: Deathwatch به فهرست در حال گسترش اقتباس های بازی های ویدیویی Netflix اضافه می شود، اما هرگز به اوج همتایان خود نمی رسد. در حالی که آثاری مانند Cyberpunk: Edgerunners، Castlevania، Arcane و نقد سریال Marvel Zombies به راحتی کیفیت مواد منبع خود را به انیمیشن منتقل می کنند، Deathwatch – با کنایه، با توجه به اینکه چگونه سم فیشر را از بازنشستگی بیرون می کشد – شبیه به یک تقلید رنگ پریده از این فرنچایز مخفی کاری طولانی مدت و خفته است. در پایان نقد سریال Splinter Cell: Deathwatch، باید گفت که این اثر جایگاه خاصی در میان اقتباس های نتفلیکس دارد.
در مجموع، Splinter Cell: Deathwatch تلاش می کند تا میراث بازی های محبوب را زنده کند، اما با چالش هایی در زمینه داستان پردازی و سبک بصری مواجه است. با این حال، عملکرد لیو شرایبر و دینامیک جذاب با مامور مک کنا، نقاط قوت قابل توجهی را به ارمغان می آورند که برای طرفداران این ژانر شاید ارزش تماشا را داشته باشد.
جمع بندی نقد سریال Splinter Cell؛ Deathwatch
Splinter Cell: Deathwatch اکنون در Netflix در حال پخش است. با این نقد سریال Splinter Cell: Deathwatch، امیدواریم دید بهتری نسبت به این عنوان پیدا کرده باشید.
Splinter Cell: Deathwatch review: “A pale imitation of the long-dormant stealth franchise”